سفارش تبلیغ
صبا ویژن



شقشقیات -






درباره نویسنده
شقشقیات -
حق جو
بر حصیر دل نشستند آنقدر بیـــگانگان *** تا دگر بر روی آن یک آشنا هم جا نشد *** الهی! عاقبت محمود گردان ...
تماس با نویسنده





آرشیو وبلاگ
شروع
سخنی با دوست
ناله های فراق
علی در قرآن
رهاورد ولایت
مائده ولایت
نگاه تا نگاه
سفر نامه
رضوان
سکوت
شقشقیات
متفرقات




لینک دوستان
حضرت مقتدی (حفظه الله)
موعود
سایت اطلاع رسانی شیعه
سین جیم های اخلاقی
شیعه نیوز
بچه های قلم
مجمع جهانی اهل البیت (ع)
سایت مطالعات شیعه شناسی
دفتر مقام معظم رهبری (حضرت مقتدی)
وبلاگ تحلیلی دکتر محمدصادق غلامی
سایت تخصصی حضرت فاطمه (س)
درگاه پاسخگویی به مسائل دینی
مرکز اطلاع رسانی فلسطین
کتابخانه امام علی(ع)
سایت میثاق (غدیر)
سایت غدیر
سید مرتضی آوینی
قطعه 26 (حسین قدیانی)
مرحوم آیت الله بـهـجـــــت
کاروان فرهنگی منتظران ظهور
حجت الاسلام و المسلمین جاودان
آیت الله حاج شیخ مجتبی تهرانی (ره)
مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی
پایگاه وبلاگ نویسان ارزشی-پاونا
از ره بر چه می دانید؟
موسسه تبـیـــان
خون شهدا
حجاب نیوز
شهاب مرادی
جنبش دانشجویی حیا
نهِ/ دی/ هشتاد و هشت
مرکز پاسخگویی به سوالات دینی
قالب ساز مذهبی


عضویت در خبرنامه
 

لوگوی وبلاگ
شقشقیات -



آمار بازدید
بازدیدهای امروز: 4  بازدید

بازدیدهای دیروز:2  بازدید

مجموع بازدیدها: 223734  بازدید
 RSS 

   

بسم الله الرحمن الرحیم
باذن الله (جل جلاله) و اذن رسوله (صلی الله علیه و آله) و اذن مولانا امیرالمؤمنین (علیه السلام)
اعوذ بالله السمیع العلیم من همزات الشیاطین و اعوذ بالله من نفسی

 

زهد آن نیست که تو مالک چیزی نشوی

زهد آن است که چیزی نشود مالک تــو

یکی از نکته هایی که از محرم امسال به دست آوردم ... 

و من الله التوفیق
وَافعل بِنا ما انت أهلُهُ وَ لا تَفعَل بِنا ما نَحنُ أهلُهُ
با ما آنطور که تو اهل هستی رفتار کن. با ما آنطور که ما اهلش هستیم رفتار نکن



نویسنده » حق جو » ساعت 9:39 عصر روز جمعه 92 آذر 29

بسم الله الرحمن الرحیم
باذن الله (جل جلاله) و اذن رسوله (صلی الله علیه و آله) و اذن مولانا امیرالمؤمنین (علیه السلام)
اعوذ بالله السمیع العلیم من همزات الشیاطین و اعوذ بالله من نفسی

 

آرامـــش محـــض روزگاریــــــــم هنوز           دریـــا دل و سبز و بیقراریـــــــم هنوز
هر چند زمانه، ساز نابـاب زده است           در مرز شــــــهادت استواریــــم هنوز

شعر از حاج آقا دکتر سید حسن اعتماد زاده بود ... که هفتم آبان همین امسال سرودند.
خدا انشاءالله حفظشون کنه تا چند سال دیگه باز در رکابشون بتونیم خدمت کنیم. 

دعا بفرمایید برایش و برایمان 

و من الله التوفیق
وَافعل بِنا ما انت أهلُهُ وَ لا تَفعَل بِنا ما نَحنُ أهلُهُ
با ما آنطور که تو اهل هستی رفتار کن. با ما آنطور که ما اهلش هستیم رفتار نکن



نویسنده » حق جو » ساعت 9:43 عصر روز یکشنبه 92 آذر 10

بسم الله الرحمن الرحیم
باذن الله (جل جلاله) و اذن رسوله (صلی الله علیه و آله) و اذن مولانا امیرالمؤمنین (علیه السلام)
اعوذ بالله السمیع العلیم من همزات الشیاطین و اعوذ بالله من نفسی

 

   آقا، استاد خوب در خوبی آدم موثر است. رفیق خوب در خوبی آدم موثر است. می گویید آقا رفیق خوب پیدا نمی شود. خب. بی رفیق زندگی کن، سلام، علیک، حال شما چطور است؟ خوبم. دیگر می روم. دیگر نمی ایستم. به محض اینکه ایستادی بدی های او به تو می چسبد. درست بالعکس خوبی هایش هم می چسبد.
   باید دید غصه من غصه چیست؟ دوم آرزوی من ارزوی چیست؟ آدم یک ارزویی دارد دیگر، آرزوهایش نشان دهنده تمام شخصیتش است. غصه های آدم نشان دهنده تمام شخصیت آدم است. بینید من صبح فکر میکنم غصه زن، بچه، کسب، کار، خانه، مثلا می خواهم خانه ام چه شود، ماشینم چه، کارم چه، درسم چه، درس برای چیست؟ چه فرقی می کند؟ من فقه می خوانم برای دنیا یا چیز دیگر؟ هیچ فرقی ندارد. همه اش دنیا.
   چطور می شود آدم درست فکر کند؟ خب، درست کار کن تا درست فکر کنی. إنـَّهُ عَمَلٌ غـَیْرُ صالِح اگر من دارم کار درست انجام می دهم فکر مرا هم کار درست من می سازد. خلق مرا هم رفتار و اعمال درستم می سازد. خلق یعنی چه؟ یعنی اخلاق، رفتار و اعمال درست یا نادرستم اخلاق مرا هم می سازد.

فرمایشات حاج آقا جاودان - javedan.ir

 ______________
اضافه بر سازمان 1:

عیب از کجاست؟ غیبت او بی دلیل نیست             چون ذاتـاً آفتاب، به مردم بخیل نیست
بایـــــــد میان کــوره بســوزد که گـُـــل کند             دل تا میان شعـله نیفتد، خلیل نیست

  اضافه بر سازمان 2: اللهم الرزقنا ...

 اضافه بر سازمان 3: از انتخابات چه خبر؟ می ترسید به اونی که از نظر شما فرد مناسبی هست، رأی بدید و ...؟ ما مکلف هستیم به وظیفمون که تحقیق و شناسایی و رأی دادن هست عمل کنیم ... نتیجه ... !!  

اضافه بر سازمان 4: دیشب از رادیو جمله ای قابل تأمل شنیدم: "پنجره وا می شود، پنجره بسته می شود؛ پنجره «وابسته» می شود".

اضافه بر سازمان 5: در راستای اضافه بر سازمان 5 در نوشته قبل ... هنوز خبری نیست ... صرفاً جهت استحضار! 

و من الله التوفیق
وَافعل بِنا ما انت أهلُهُ وَ لا تَفعَل بِنا ما نَحنُ أهلُهُ
با ما آنطور که تو اهل هستی رفتار کن. با ما آنطور که ما اهلش هستیم رفتار نکن



نویسنده » حق جو » ساعت 12:17 عصر روز سه شنبه 92 اردیبهشت 3

بسم الله الرحمن الرحیم
باذن الله (جل جلاله) و اذن رسوله (صلی الله علیه و آله) و اذن مولانا امیرالمؤمنین (علیه السلام)
اعوذ بالله السمیع العلیم من همزات الشیاطین و اعوذ بالله من نفسی


 
رفته بودیم خونه یکی از رفقا (البت به اتفاق بانو) با یکی دیگه از رفقامون (و صد البته به اتفاق بانو!) که قبلاً کار فرهنگی تو جاهای مختلف زیاد انجام داده بود حتی تر یه مدت مسئول فرهنگی یه جایی هم بود.
صاحبخانه برگشت بعد از کمی که نشسته بودیم گفت ما آقایون بریم داخل اتاق که خانم ها راحت باشند ... 
رفتیم داخل اتاق و شروع کردیم از گذشته و حال و آینده (دیروز، امروز و فردا) صحبت کردیم ...  
اون یکی رفیقمون (م) بعد ده، بیست دقیقه ای گفت من از این سیستم خوشم نمیاد ... ما باید اجتماعی باشیم، چرا ما باید اینور باشیم و خانم ها اونور .. اصلا چه معنی میده؟ 
اولش همه فکر کردیم م. شوخی داره می کنه ... ولی دیدیم جدی جدی داره خرده میگیره !! که کار به جاهای باریک هم کشید!! 
بگذریم ... از اونجایی که قرار بود دغدغه های فرهنگی، اجتماعی دور و برم رو مطرح کنم، اینو مطرح کردم ... نظر شما چیه؟ آقای م. درست میگن یا صاحبخانه؟
من اگر دوستامو دعوت کردم چه کار کنم؟ شما باشید چه می کنید؟
_________________
اضافه بر سازمان 1:
خدا کند که رضایم فقـــط رضای تو باشد     هوای نفس نباشد همه هـــــوای تو باشد

اضافه بر سازمان 2: اللهم الرزقنا ...

اضافه بر سازمان 3: از انتخابات چه خبر؟

اضافه بر سازمان 4: امروز تو رادیو جمله ای بسیار زیبا شنیدم: "باید همیشه به خاطر داشته باشیم که میزان سطح تحصیلات ارتباطی با میزان شعور فرد ندارد! ".

اضافه بر سازمان 5:
تا حالا در خوف و رجا بودید؟
بهمن ماه بود که بهش گفتند منتظر باش تا آخر سال خبرت می کنیم ... سال جدید اومد خبری نشد ... اواخر فروردین زنگ زد پیگیری کنه ...
بهش گفتن: تا 10 اردیبهشت خبر نهایی رو بهت میدیم ...
حالا منتظره که شاید خبری بشه ...
یاد اون شعر افتاد که: کعبه یک سنگ نشان است که ره گم نشود ... حاجیا احرام دگر بند ببین یار کجاست !! ببین یار کجاست ...

و من الله التوفیق
وَافعل بِنا ما انت أهلُهُ وَ لا تَفعَل بِنا ما نَحنُ أهلُهُ
با ما آنطور که تو اهل هستی رفتار کن. با ما آنطور که ما اهلش هستیم رفتار نکن



نویسنده » حق جو » ساعت 12:8 عصر روز شنبه 92 فروردین 31

بسم الله الرحمن الرحیم
باذن الله (جل جلاله) و اذن رسوله (صلی الله علیه و آله) و اذن مولانا امیرالمؤمنین (علیه السلام)
اعوذ بالله السمیع العلیم من همزات الشیاطین و اعوذ بالله من نفسی

 ما همه فـکر خود و خود همه غمخــوار خودیم
جمـــــلـــگی منجــمد و مـرکز پرگــــار خودیم

گفته هامان همه از عشق و درون چون طبل است
همــــه مفتــون نـــظر بـــــازی افـکـــار خودیم

 فارغ از ضربه و موجیم و غزلخــوان و تـــهی
سرخـوش از زمـــزمه قلـــــب گنه کار خودیم

  خنده هامان ز ســر سیری و مــکر است و ریــا
جاعـــل خلــق دروغیـــن بزهــــــکار خودیم

چشــم ها بستـه به عبـرتـــگه خلقــان خداست
عاشــق گفتـــه  رنــــــــگین هـــوادار خودیم

دلمان سخت اسیـر اســت به چشـــمان حســود
بنـــــــدی قفــل دل ظالـــم و بدکــــــار خودیم

کاش نـوری که بتـــابد به درون خـانه جــهـل
ورنه در هر دو جهـــــان آذر پنـــدار خودیم

(دکتر سید حسن اعتماد زاده)

 و من الله التوفیق
مدد ز غیر تو ننگ است یا علی مددی



نویسنده » حق جو » ساعت 10:18 صبح روز یکشنبه 91 بهمن 15

بسم الله الرحمن الرحیم
باذن الله (جل جلاله) و اذن رسوله (صلی الله علیه و آله) و اذن مولانا امیرالمؤمنین (علیه السلام)
اعوذ بالله السمیع العلیم من همزات الشیاطین و اعوذ بالله من نفسی

 

    مسابقه تهیه غذا گذاشته بودند در مدرسه کذا! (که اگر بگویم کذایش کجاست، ممکن است بدبین شوید به همان کذا!!!!)
    اساتیدش هم شرکت کرده بودند ...
    کمی قبل تر ... سر کلاس ... اساتید از عدم تجمل گرایی و مادی گرایی به شاگردان نصیحت میکردند و با احادیث مختلف برای شاگردان می گفتند که از تجمل دوری بجویند؛
    اکنون سر میز مسابقه، همین شاگردان، همان نصیحت های اساتید را مرور می کنند و البته ظرف های گران قیمت و تجملاتی را نیز ... روی سرشان می توانی علامت های تعجب!! را به وفور ببینی!! 
    فقط دعا می کنم الگویشان آن استادی نباشد که گفت و عمل نکرد!! و شد مصداق عالم بی عمل

_________________
اضافه بر سازمان 1: دعا کنیم برای هم که عاقبت بخیر بشویم !! به خدا یک چیزهایی می بینیم دور و برمون که میترسیم نکنه ما هم آخر و عاقبتمون بشه اون!! سعی میکنم چیزهایی که میبینم و هضمش کمی برام سخته رو با هم مرور کنیم ... شاید تلنگری و تذکری باشد برای اول شخص مفرد حاضر (خودم!) و بعد مخاطب!

اضافه بر سازمان 2: یکم با خودمون فکر کنیم و ببینیم در حال حاضر برای حضرت حجت (روحی له الفداه) چه کاری میتونیم بکنیم؟ فکرمون نره به سمت کارهای فرهنگی و تبلیغ و ... نه نه ... چه کاری ... من تو محل کارم، وظیفه ای که بهم محول میشه رو خوب انجام بدم و سعی کنم خلاقیت به خرج بدم و مطابقت بدم با دورانی که می خوام برای حضرت کار کنم ... چه جوری کار میکنم؟ فکر میکنم همین زمینه سازی میشه برای ظهور منجی ... یادم باشد وقتی میشنوم: "چه کاری کردیم برای زمینه سازی ظهور" ... فکرم فقط نرود به سمت یک سری کارهای کلیشه ای! (البت ببخشند دوستان فرهنگی بنده حقیر رو)

و من الله التوفیق
مدد ز غیر تو ننگ است یا علی مددی



نویسنده » حق جو » ساعت 9:43 صبح روز دوشنبه 91 آبان 22

بسم الله الرحمن الرحیم
باذن الله (جل جلاله) و اذن رسوله (صلی الله علیه و آله) و اذن مولانا امیرالمؤمنین (علیه السلام)
اعوذ بالله السمیع العلیم من همزات الشیاطین و اعوذ بالله من نفسی


   خیلی از محبین و شیعیان آقا امیرالمؤمنین، عید غدیر را بهانه می کنند تا مراسم ازدواجشان مقارن باشد با این شب یا روز .. تا برکت داشته باشد زندگیشان، چه نیت و فعل نیکویی ...
   از قضا (شما بخوانید غذا!) یکی از دوستان که سابقه خوب بودنش (در نظر داشتم بنویسم سابقه ایمان و بسیجی و ... گفتم ننویسم بهتر است .. همان سابفه خوب بهتر است) را همه می دانستیم این نیت و فعل را عملی کرد. ما (یعنی من و همسر محترمه) هم بنا به لطف این عزیز دعوت بودیم در جشن مذکور ... 
   با کلی امید و آرزو از زیر پونز شرقی نقشه تهران رفتیم به بالای پونز غربی تهران که بالاخره یک عروسی می رویم که در آن ذکر اهل بیت است و می توان از اول تا انتها نشست و لذت برد، لذتی حلال ... مخصوصا این عزیز که ولیمه عروسی اش خوردن دارد!! اول که وارد شدم احساس کردم اشتباه آمدم ... کمی چشم دواندم دیگر دوستم را دیدم ... بگذریم ...!
   خلاصه اینکه ...  از آن مبلغی که قرار بود به عنوان هدیه عروسی تقدیم ماه داماد، ژنرال دو گل نمایم، 10.000 تومان کسر نموده و شام را در معیت بانو به رستورانی رفته و به ذکر امیرالمومنین پرداختیم ... !!!!!!!!!
   آری ... این بود قصه محبین اهل بیت!! این است غربت مولایمان که می خوانیم دعای سلامتیش را و صد البته دعا برای تعجیل فرجش را!! این است قصه الگو شدن برای جوانان!! این است ... این است ادعا!! این است ...!!
   باز هم بگذریم؟
   براستی این قصه ها را تا کی باید شاهد باشیم؟ ... این فعل را اگر شخص دیگری انجام می داد که آرم امیرالمومنین نداشت، خوب .. مهم نبود .. که القصه همان شب، در همسایگی ما، مراسم جشنی بود همراه با حرکات موزون!!!! که وقتی آنجا (مراسم دوست خوبمان) چنین باشد نمیتوان بر ایشان (دیگر دوستمان) خرده گرفت و ما نگرفتیم!!  

   یاد جمله ای دبیر فیزیک دبیرستانمان به یادگار پایین تخته نوشت افتادم که:  "الهی عاقبت محمود گردان". 

 


و من الله التوفیق
مدد ز غیر تو ننگ است یا علی مددی



نویسنده » حق جو » ساعت 11:38 صبح روز دوشنبه 91 آبان 15

   1   2   3   4      >
 
لیست کل یادداشت های وبلاگ