سفارش تبلیغ
صبا ویژن



حق جو -






درباره نویسنده
حق جو -
حق جو
بر حصیر دل نشستند آنقدر بیـــگانگان *** تا دگر بر روی آن یک آشنا هم جا نشد *** الهی! عاقبت محمود گردان ...
تماس با نویسنده





آرشیو وبلاگ
شروع
سخنی با دوست
ناله های فراق
علی در قرآن
رهاورد ولایت
مائده ولایت
نگاه تا نگاه
سفر نامه
رضوان
سکوت
شقشقیات
متفرقات




لینک دوستان
حضرت مقتدی (حفظه الله)
موعود
سایت اطلاع رسانی شیعه
سین جیم های اخلاقی
شیعه نیوز
بچه های قلم
مجمع جهانی اهل البیت (ع)
سایت مطالعات شیعه شناسی
دفتر مقام معظم رهبری (حضرت مقتدی)
وبلاگ تحلیلی دکتر محمدصادق غلامی
سایت تخصصی حضرت فاطمه (س)
درگاه پاسخگویی به مسائل دینی
مرکز اطلاع رسانی فلسطین
کتابخانه امام علی(ع)
سایت میثاق (غدیر)
سایت غدیر
سید مرتضی آوینی
قطعه 26 (حسین قدیانی)
مرحوم آیت الله بـهـجـــــت
کاروان فرهنگی منتظران ظهور
حجت الاسلام و المسلمین جاودان
آیت الله حاج شیخ مجتبی تهرانی (ره)
مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی
پایگاه وبلاگ نویسان ارزشی-پاونا
از ره بر چه می دانید؟
موسسه تبـیـــان
خون شهدا
حجاب نیوز
شهاب مرادی
جنبش دانشجویی حیا
نهِ/ دی/ هشتاد و هشت
مرکز پاسخگویی به سوالات دینی
قالب ساز مذهبی


عضویت در خبرنامه
 

لوگوی وبلاگ
حق جو -



آمار بازدید
بازدیدهای امروز: 3  بازدید

بازدیدهای دیروز:11  بازدید

مجموع بازدیدها: 220728  بازدید
 RSS 

   

بسم الله الرّحمن الرّحیم
باذن الله و اذن رسوله و اذن مولای امیرالمؤمنین
و اعوذ بالله من نفسی

گفتم: چه خبر؟
گفت: با خبران غمش بی خبر از عالمند! ...

سه غم آمد سراغم هر سه یک بار       غریبــــی و اسیــــری و غــــــم یــار
غریــــــــبی و اسیــــری چــاره داره        غـــــم یار و غـــــم یار و غـــــم یــار

_____________
اضافه بر سازمان1: گفتند: دارم سعی میکنم برسم به مقام "ما رأت الا جمیلا" ... خدا به همه توفیق بده. مخصوصاً تو این دوره زمونه.


اضافه بر سازمان2: وقتی لاک‌پشت احساس ناراحتی میکنه، چی کار میکنه؟
جوابهایی که از یک جامعه آماری هفت نفره! گرفته شد (همه مذکر و در سنین بین 20 الی 28 سال!!!):
1-احساس ناراحتی نمیکنه. 2-از لاکش میاد بیرون. 3-دمغ میشه و گریه میکنه. 4-سرشو میکنه تو لاکش. 5-سرشو میکنه تو لاک خودش و به ... فکر نمیکنه. 6,7-جواب ندادند. شما چی فکر میکنید؟!


اضافه بر سازمان3: گرفته! همین! زیاد جدی نگیرید!

***
و من الله التوفیق



نویسنده » حق جو » ساعت 11:7 صبح روز شنبه 89 آذر 13

هو الجمیل
باذن الله

 

صـــداى کیــــــست چنــــین دلپــــــــــذیر مى‏آید؟
کدام چشـــــــــــــــــــمه به این گرمسیر مى‏آید؟

صداى کیست که این گونه روشن و گیر است ؟
که بود و کیــــــــــــست که از این مسیر مى‏آید؟

چــه گفته است مگر جبـــــــــــــرئیل با احمد؟
صداى کاتــب و کلـــــــــــــــــــــک دبیر مى‏آید

خبر، به روشنى روز در فضـــــا پیـــــــــــــچید
خبر دهید: کسى دستـــــــــــــــگیر مى‏آید !

کسى بزرگتر از آسمان و هر چـــــه در اوست‏
به دستـــــــــــگیرى طفـــــــــــل صغیر مى‏آید

على به جاى محمــــــــــــد به انتخــاب خدا
خبر دهید: بشیـــــــــــــــــــرى نذیر مى‏آید!

کسى به سختى سوهان به سختى صخره
کسى به نرمى مـــــــــوج حـــــــریر مى‏ آید

کسى که مثل کسى نیست، مثل او تنهاست
کسى شبــــــــــــــیه خودش بى نظیر مى‏آید

خبر دهید که: دریــا به چشـــــمه خواهد ریخت‏
خبر دهــــید به یـــــاران: غدیــــــر مى‏آیـــــــــد

به سالکان طریـــق شرافت و شمشـــــــــــــــیر
خبـــــر دهید که از راه، پیـــــــــــــــــــــــــر مى‏آید

خبر دهیــــــد به یاران: دوباره از بیشــــــــــــــــه
صداى روشــــــــن یک شرزه شیــــــــــــر مى‏آید

خم غدیـــــر به دوش از کــــــــــــــرانه‏ها، مردى‏
به آبیــــــــارى خــــــــــاک کویـــــــــــــــر مى‏آید

کســـــــى دوباره به پاى یتیـــــــــــم مى‏سوزد
کسى دوباره ســـــراغ فقـــــــــــــــــیر مى‏آید

کسى حماســــه‏تر از این حماسه‏ هاى سبک‏
کسى که مرگ به چشــــمش حقیر مى‏آید...


مرتضى امیرى اسفندقه

 

و من الله التوفیق
مدد ز غیر تو ننگ است یا علی مددی



نویسنده » حق جو » ساعت 11:18 صبح روز شنبه 89 آبان 29

هو رب کل شیء
باذن الله
1. قصد داشتم دیشب برم جمکران ولی نرفتم (نه که ترسو هستم!!) گفتم حضرت مقتدی (حفظه الله) رفتن احتمالا جای سوزن انداختن نباشه... اینو نوشتم که بدونید ساندیسمو تو مغازه بابام خوردم اونم از نوع آلبالوییش ... در ضمن کاروان ما قرار بود دو تا اتوبوس ببره که وقتی فهمیدند حضرت مقتدی (حفظه الله) هم سه شنبه تشریف می‌برند قم، رئیس کاروان اتوبوس دوم رو کنسل کرد. من چرا اینا رو دارم میگم... بگذریم ...
2. بعضی وقتا لازمه بعضی برخوردایی که خودت دوست نداری انجام بدی رو برای مصلحت خودش و خودت انجام بدی!! اصلاً دلم نمیخاد دل کسی رو بشکونم  که دل شست هنر نمیباشد ... تا توانی دلی بدست آور ... ولی فکر کنم دیروز این کار رو کردم... البته مودبانه بود برخوردم ولی به هر حال نتیجه دلخوری بود!... قصدم این بود که فقط از ایشون که براشون احترام زیادی قائل هستم معذرت بخوام (مثل همیشه!) و امیدوارم این مطلب رو که صرفا برای ایشون نوشتم مطالعه بفرمایند.
3.مناسبتی هم که میدونید بلد نیستم بنویسم! پس نمینویسم.
و من الله التوفیق


نویسنده » حق جو » ساعت 11:23 صبح روز چهارشنبه 89 مهر 28

هو الجمیل
باذن الله و اعوذد بالله من نفسی

شنیدید و قبلاً هم گفته شده ولی تکرارش بد نیست، حداقل برای من!!!
«حسین(علیه السلام) را در کربلا منتظرانش کشتند!!»

و من الله التوفیق



نویسنده » حق جو » ساعت 10:14 صبح روز جمعه 89 مهر 16

هو اله کل شیء
باذن الله

مطلبی را در مجله صهبا مطالعه کردم که به نظرم با توجه به برخی مسائل بد نیست مطالعه شود. مطمئن باشید مخاطب اول این نوشته ها اول شخص نویسنده می باشد. باشد که رستگار شویم!
پیامبر (صلی الله علیه و آله) در دوران ده ساله مدینه شالوده ریزی نظام اسلامی را بنا نهاد و یک نمونه از حاکمیت اسلام برای همه زمانها و دورانهای تاریخ انسان و همه مکانها را تشکیل دادند.
در این راه دشمنانی وجود دارد که در اینجا به پنجمین دشمن و مهمترین دشمن میپردازیم:

دشمن پنجم عبارت بود از دشمنی که در درون هر یک از افراد مسلمان و مؤمن وجود داشت. خطرناک تر از همه دشمن ها هم همین است. این دشمن در درون ما هم وجود دارد: تمایلات نفسانی، خودخواهی ها، میل به انحراف، میل به گمراهی و لغزش هایی که زمینه آن را خود انسان فراهم میکند. پیامبر (صلی الله علیه و آله) با این دشمن هم سخت مبارزه کرد؛ منتها مبارزه با این دشمن، به وسیله شمشیر نیست؛ به وسیله تربیت و تزکیه و تعلیم و هشدار دادن است. لذا وقتی که مردم با آن همه زحمت از جنگ برگشتند، پیغمبر(صلی الله علیه و آله) فرمود شما از جهاد کوچکتر برگشتید، حالا مشغول جهاد بزرگتر شوید. عجب! یا رسول الله! جهاد بزرگ تر چیست؟ ما این جهاد با این عظمت و با این زحمت را انجام دادیم؛ مگر بزرگتر از این هم جهادی وجود دارد؟ فرمود بله، جهاد با نفس خودتان.
اگر قرآن می فرماید: (الذین فی قلوبهم مرض) اینها منافقین نیستند؛ البته عده ای از منافقین هم جزو (الذین فی قلوبهم مرض) اند. اما هر کسی که (الذین فی قلوبهم مرض) است - یعنی در دل ، بیماری دارد - جزو منافقین نیست؛ گاهی مومن است. اما در دلش مرض هست. این مرض یعنی چه؟ یعنی ضعفهای اخلاقی، شخصیتی‘هوس‌رانی و میل به خود خواهی های گوناگون ؛ که اگر جلویش را نگیری و خودت با آنها مبارزه نکنی، ایمان را از تو خواهد گرفت و تو را از درون پوک خواهد کرد. وقتی ایمان را از تو گرفت، دل تو بی ایمان و ظاهر تو با ایمان است؛ آن وقت اسم چنین کسی منافق است. اگر خدای نکرده دل من و شما از ایمان تهی شد، در حالی که ظاهرمان، ظاهر ایمانی است؛ پایبندی  ها و دلبستگی های اعتقادی و ایمانی را از دست دادیم، اما زبان ما هم چنان همان حرفهای ایمانی را میزند که قبلا می زد؛ این می شود نفاق؛ این هم خطرناک است. قرآن می فرماید: (ثم کان عاقبه الذین اساوا السوای ان کذبوا بایات الله و کانوا بها یستهزؤن)؛ آن کسانی که کار بد کردند، بدترین نصیبشان خواهد شد. آن بدترین چیست؟ تکذیب آیات الهی. در جای دیگر می فرماید: آن کسانی که به این وظیفه بزرگ - انفاق در راه خدا - عمل نکردند، (فاعقبهم نفاقا فی قلوبهم الی یوم یلقونه بما اخلفوا الله ما وعدوه و بما کانوا یکذبون)  چون با خدا خلف وعده کردند، در دلشان نفاق به وجود آمد. خطر بزرگ برای جامعه اسلامی این است؛ هر جا هم که شما در تاریخ می بینید جامعه اسلامی منحرف شده، از این جا منحرف شده است. ممکن است دشمن خارجی بیاید سرکوب کند، شکست دهد و تار و مار کند اما نمیتواند نابود کند. بالاخره ایمان خواهد ماند و در جایی سر بلند می کند و سبز می شود.اما آنجایی که این لشکر دشمن درونی به انسان حمله کرد و درون انسان را تهی و خالی نمود، راه منحرف خواهد شد. هر جا انحراف وجود دارد، منشاش این است. پیغمبر (صلی الله علیه و آله) با این دشمن هم مبارزه کرد.

بر گرفته از فرمایشات حضرت مقتدی (حفظه الله) (28/2/80) - مجله صهبا
***

و من الله التوفیق
یا علی مددی


نویسنده » حق جو » ساعت 4:53 عصر روز سه شنبه 89 مهر 6

هو الجمیل
باذن الله و اعوذ بالله من نفسی

خوب بی مقدمه!
پانزده روز گذشت به همین سادگی! البته خیلی ها تو همین مدت هم، بستند بارشون رو و به فرموده آیت الله مجتبی تهرانی، هم دنیاشون رو و هم آخرتشون رو درست کردند! اینجاست که میگن : "و خداوند غبطه را آفرید"

سر سفره سحر دور هم نشسته بودیم و نمیدونم چی شد که سر حرف باز که اینهایی که روزه نمیگیرن و علناً روزه خوری میکنن (بدون هیچ گونه شرم و حیایی!) یه جورایی ... آره!

یکم فکر کردم و با خودم گفتم خوب حالا مثلاً مثل من که روزه میگیرم، حالا خیلی حق روزه رو ادا میکنم؟! یا فقط گرسنگی و تشنگیش نصیبم شده؟ پناه بر خدا! چشمم رو میتونم کنترل کنم که چیزهایی رو که نباید از این دریچه وارد بشن ، نبینه؟ گوشم رو میتونم کنترل کنم که صداهایی که نباید بشنوه رو نشنوه؟ حس بویاییم رو میتونم کنترل کنم که بوهایی که نباید حسشون کنم رو حس نکنه؟ اصلاً تو این محیط میشه؟ اصلا افسار این امور دست من هست یا محیط داره اینور اونور میکشونه؟ اگه دست محیط باشه که وا ویلا!

بعد بیشتر فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که چطور این همه جوون میتونن کنترل کنند؟ خوب چرا این همه جوون عینک دودی میزنن؟ از شدت نور خورشید که بگذریم شاید یک علتش همین باشه! یا چرا خیلی ها هر جایی که نشستند یا ایستادند هندس فری رو محکم کردند تو گوششون ... خوب من فکر میکنم یکی از دلایلش این میتونه باشه که میخواهند صداهای اضافی و مضر به گوششون نرسه! یا چرا ای همه جوون ماسک دهان و بینی میزنند ، اگه فاکتور آلودگی هوا رو ندید بگیریم یکی از دلایلش این میتونه باشه که دوست ندارند بوهای ... به مشامشون برسه! پس قطعاً میشه! به خودم گفتم خوب میخای بندگی نکنی دیگه چرا بهونه میاری و توجیه المسائل رو باز میکنی؟

باید ریشه یابی کرد و علت اصلی رو پیدا کرد .... آهان پیداش کردم ... ر نخ رو میگم ... نفسم ...!
گر بر سر نفس خود امیری مردی

همیشه روبروم بوده، روی دیوار با خط خوش، ولی بعضی وقتا، بعضی چیزا، بر اثر روزمرگیشون یا روزمرگیمون! اصلا دیده نمیشن!

گــ ر بـــ ر ســـ ر نـــ فـــ س خـــ ود ا مـــ یـــ ر ی مـــ ر دی!!!
**
و من الله التوفیق 


نویسنده » حق جو » ساعت 1:17 عصر روز پنج شنبه 89 شهریور 4

هو الجمیل
باذن الله و اعوذ بالله من نفسی

 

برگرفته از کتاب ناصر ارمنی نوشته رضا امیرخانی:‏‏محمد را خاک می کنند، ‏خودش خیلی به خودش مطمئن بوده. فلان کار رو کرده بود، بهمان کار رو کرده بود، تو فلان برنامه شریک بود و کمک کرده بود،‏به فلانی فلان قدر کمک کرده بود و ... حالا مسجد وقف نکرده بود، و حج هم نرفته بود، و البت (البته!) شهید هم نشده بود! اما شب، دو ملک، هم نکیر و هم منکر، میان بالا سرش. چشمتون روز بد نبینه. خدا شبِ اولِ قبر را براتون آسان کنه. آدم خبر نداره که. چشمتون روز بد نبینه. دو ملک می یان و می گن هیچ کدامِ‏کارهات قبول نشده. هیچ کدام! محمد می گه من که این همه کار کردم ... فرهنگی ... خدماتی و ... همه می دونن؛(سرجمع حساب کنیم هیچ کاری نکرده بود! به حساب خودش کار کرده بود!) اما ملک قبول نمی کنه. می گه برای خدا نبوده!

______________

اضافه بر سازمان1: رفته بودم گلزار شهدا یکم آروم شم ... : عکس شهدا را می بینیم و عکس شهدا عمل می کنیم!!!

اضافه بر سازمان2: اگه نمی نویسم یکی از دلائلش اینه که: دلم نمیاد سرد بنویسم ... ناسلامتی ما زنده هستیم به امید ... و این امید کلی حرارت داره!!!

اضافه بر سازمان3: اگه نمی نویسم یکی از دلائلش اینه که: هر چه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند؛ خیلی وقته که دیگه حرفام به دل خودم هم نمی شینه! پس بهتره همه چیز رو واگزار کنم! البته یه جورایی نگرانم کار زمین بمونه! ولی از طرفی هم کیفیت کار برام مهمه ... مهم اینه که خروجی خوب و با کیفیت باشه مخصوصا تو کار فرهنگی! سمبلیزاسیون تعطیل!

اضافه بر سازمان4: اگه نمی نویسم یکی از دلائلش اینه که: هنوز کار رو جدی نگرفتم ... میدون جنگ سایبری و نرم رو با میدون بازی اشتباه گرفتم!

اضافه بر سازمان5: اگه نمی نویسم یکی از دلائلش اینه که: _________

اضافه بر سازمان6: خسته شدم ...

_____________________________________   اضافه شده در 13/5/1389 ساعت 21:29

اضافه بر سازمان7: اولاً واگزار غلطه با سواط! ثانیاً واگذار شد ... شاید خودم را بشکنم تا بتوانم خط را بشکنم!! البت (البته!) آرزو بر جوانان عیب نیست!

اضافه بر سازمان8: امروز چشمم افتاد به یک حدیث از رسول رحمت(ص) با این مضمون که: خداوند تعجب میکند از بنده ای که نا امید است! 

***
اللهم الرزقنا توفیق الطاعة

 



نویسنده » حق جو » ساعت 12:36 صبح روز شنبه 89 مرداد 9

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
 
لیست کل یادداشت های وبلاگ