سفارش تبلیغ
صبا ویژن



حق جو -






درباره نویسنده
حق جو -
حق جو
بر حصیر دل نشستند آنقدر بیـــگانگان *** تا دگر بر روی آن یک آشنا هم جا نشد *** الهی! عاقبت محمود گردان ...
تماس با نویسنده





آرشیو وبلاگ
شروع
سخنی با دوست
ناله های فراق
علی در قرآن
رهاورد ولایت
مائده ولایت
نگاه تا نگاه
سفر نامه
رضوان
سکوت
شقشقیات
متفرقات




لینک دوستان
حضرت مقتدی (حفظه الله)
موعود
سایت اطلاع رسانی شیعه
سین جیم های اخلاقی
شیعه نیوز
بچه های قلم
مجمع جهانی اهل البیت (ع)
سایت مطالعات شیعه شناسی
دفتر مقام معظم رهبری (حضرت مقتدی)
وبلاگ تحلیلی دکتر محمدصادق غلامی
سایت تخصصی حضرت فاطمه (س)
درگاه پاسخگویی به مسائل دینی
مرکز اطلاع رسانی فلسطین
کتابخانه امام علی(ع)
سایت میثاق (غدیر)
سایت غدیر
سید مرتضی آوینی
قطعه 26 (حسین قدیانی)
مرحوم آیت الله بـهـجـــــت
کاروان فرهنگی منتظران ظهور
حجت الاسلام و المسلمین جاودان
آیت الله حاج شیخ مجتبی تهرانی (ره)
مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی
پایگاه وبلاگ نویسان ارزشی-پاونا
از ره بر چه می دانید؟
موسسه تبـیـــان
خون شهدا
حجاب نیوز
شهاب مرادی
جنبش دانشجویی حیا
نهِ/ دی/ هشتاد و هشت
مرکز پاسخگویی به سوالات دینی
قالب ساز مذهبی


عضویت در خبرنامه
 

لوگوی وبلاگ
حق جو -



آمار بازدید
بازدیدهای امروز: 2  بازدید

بازدیدهای دیروز:11  بازدید

مجموع بازدیدها: 220727  بازدید
 RSS 

   

بسم الله الرحمن الرحیم
باذن الله و اذن رسوله و اذن مولانا امیرالمؤمنین
و اعوذ بالله من نفسی

له معقبت من بین یدیه و من خلفه یحفظونه من امر الله ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم و اذا اراد الله بقوم سوءا فلا مرد له و ما لهم من دونه من وال
برای انسان از پیش رو و پشت سر، مامورانی است که همواره او را به فرمان خدا (از آسیب ها گزندها) حفظ می کنند، یقیناً خدا سرنوشت هیچ ملتی را (بسوی بلا،نکبت، شکست و شقاوت) تغییر نمی دهد تا آنکه آنان آنچه را (از صفات خوب و رفتار شایسته . پسندیده) در وجودشان قرار دارد به زشتی ها و گناه تغییر دهند. .و هنگامی که خدا نسبت به ملتی آسیب و گزند بخواهد (برای آن آسیب و گزند) هیچ راه بازگشتی نیست؛ زیرا برای آنان جز خدا هیچ یاوری نخواهد بود.                  (رعد-11)

الشَعب !!! 
           
     یُرید !!!                                  
                          ......!!

__________________
اضافه بر سازمان1:  برای اینکه خدا لطفش و رحمتش و آمرزشش شامل حال ما بشود باید اخلاص داشته باشیم و برای اینکه ما اخلاص داشته باشیم سرمایه می خواهد که از همه چیزمان بگذریم. و برای اینکه از همه چیزمان بگذریم باید شبانه روز دلمان  و وجودمان و همه چیزمان با خدا باشد. که خدا از ما راضی باشد.
قدم بر می داریم برای رضای خدا، قلم بر می داریم روی کاغذ برای رضای خدا، حرف می زنیم برای رضای خدا، شعار می دهیم برای رضای خدا، می جنگیم برای رضای خدا. همه چی، همه چی، همه چی خواست خدا باشد. که جز پیروزی درش نیست ... چه کشته شویم و چه بکشیم اگر این چنین بشویم پیروزیم. هیچ ناراحتی نداریم و شکست معنا ندارد.
بدون دخل و تصرف از سخنرانی شهید حاج ابراهیم همت

اضافه بر سازمان2:

خاصـیت نگــاه تو مـــــا را خـراب کرد            ایــــن آفتـاب غـــوره مـــا را شـــــراب کرد
 آدم که گـــریه را پـدرانه به ارث داد             یــادش بخــیر بـــاد، که کار ثــــــــواب کرد
 اندازه حساب شده باده مـی خورد            هر کس که رفت و آمد خود را حساب کرد
(به حساب خود برسید قبل از آنکه به حساب شما برسند!)
ترسیدم اینـــکه یار جـوابم کند ولی              دیدم کریـــم بـــود و مـرا مستــــجاب کرد
روی سپــید اوست چـــراغ هدایـتی             پیــری که عشقبازی خود را در شباب کرد
دیگر دلــی نمانده که دلبــر بخوانمت            هـجـــران روی تــو دل مــا را مـــــذاب کرد

اضافه بر سازمان3: هنر آن است که بمیری، پیش از آنکه بمیرانندت و مبدأ و منشأ حیات آنانند که چنین مرده اند ...
شهید سید مرتضی آوینی

----------------------------------
بعد نوشت(دوشنبه  -  12/2/1390 -  8:10): نوشته تنهایی به دلیل به حاشیه وارد شدن حذف شد، ولی به برادر عزیزم عرض میکنم: کمی بیشتر به نوشته ها دقت می فرمودید بهتر بود ... همین!

و من الله التوفیق



نویسنده » حق جو » ساعت 3:24 عصر روز دوشنبه 90 فروردین 22

بسم الله الرحمن الرحیم
باذن الله و اذن رسوله و اذن مولانا امیرالمؤمنین
و اعوذ بالله من نفسی

نمیدونم قبلاً تو این وبلاگ، این متن رو نوشتم یا خیر؟! ولی به هر حال خالی از لطف نیست ... اگر چه می دونم عین همین متن رو  تو وبلاگ کاروان فرهنگی زیارتی منتظران ظهور نوشتم!

و اما بعد ...
جنگ جنگ اراده‏هاست، جنگ عزم‏های راسخ است، هر که عزمش بیشتر بود، او برنده است.
حضرت مقتدی (حفظه الله)

عادت کرده ایم بگوییم چرا نیامدی؟ عادت کرده‏ایم بگوییم می‏آیی! من به این باورهای بارور نشده عات کرده‏ام! عادت کرده‏ایم هر چیزی را بهانه کنیم،‏الا تو را! عادت کرده‏ایم از همه چیز بدانیم،‏الا تو! عادت کرده ایم ...!
ای همه حضور، ای تمام تکیه گاه من به هنگام سختی و شدت؛ تو رابه خدا خودت را از من مگیر؛ عزیز دل من!
آقا! من چه کنم که مقبول تو باشم؟ چه کنم که محبوب تو باشم؟ ای عزیز دل، ای همراه من همه جا و همه وقت، غریب افتاده‏ایم در این جهان. من را تا رسیدن به مقصد در این گذرگاه‏های خوف و فنته رها مکن، ای ولی نعمت من، ای عزیزم. من را محتاج غیر خودت مکن ای تکیه گاه من به وقت غیرت.
اگر استوار تر از تو تکیه‏گاه هست، اگر مهربانتر از تو دست‏هایی هست، اگر امیدآفرین‏تر از نگاه تو نگاهی هست، نشانمان بده و اگر نیست خودت دستم بگیر، خودت دستم بگیر، دستم بگیر ...
صحبت از نیامدن نیست! صحبت از چرا نیامدن است! صحبت از این آیینه‏ها است که صیقل نمی‏خورند! ودل‏هایی که نمی‏لرزند! صحبت از قلم‏ها و قدم‏ها و زبان‏ها و چشم‏ها و گوش‏هایی است که می‏نویسند و می‏روند و می‏گویند و می‏بینند و می‏شنوند آنچه را که نباید ...! صحبت از منیّت است!‏صحبت از غرور و من‏ام است!
با احتساب این (من) تعداد این کلمه در این متن به عدد 13 می‏رسد. سعی خواهم کرد دیگر از این کلمه استفاده نکنم در این متن تا محاسبات! بهم نخورد!!‏ قطره دریاست اگر با دریاست! آفات منیت را همه می‏دانیم ولی فکر می‏کنم فقط می‏دانیم!
دلم پر بود از حرف‏های نگفته و گیر کرده در گلو؛ حرف زیاد بود برای گفتن، ولی گوشش را ...!! گفت آنچه یافت می‏نشود آنم آرزوست! مثل همیشه بگذریم! قسمت عمده حرف‏هایم را چون می‏دانستم بزرگان به دلایل امنیتی سیاست بازی، یا به دلیل برخوردن (شما بخوانید تصادف!) به کسی یا چیزی یا شیئی یا درختی یا دری یا دیواری، تذکر خواهند داد، قبلاً حذف شد آنچه حذف شدنی بود و همچنان در گلو ماند!!
هر چه می‏کشیم و می‏کشند ولی نعمتمان از دست همین کلمه است؛ من و منیت (شد 14 تا!) کمی بیشتر مراقب باشیم ... همین!
برگرفته از دکلمه آقای وحید جلیلوند

و من الله التوفیق



نویسنده » حق جو » ساعت 11:40 صبح روز شنبه 89 اسفند 28

بسم الله الرحمن الرحیم
باذن الله و اذن رسوله و اذن مولانا امیرالمؤمنین
و اعوذ بالله من نفسی

 

قال عیسی ابن مریم اللهم ربنا انزل علینا مائدة من السماء تکون لنا عیداً لاولنا و ءاخرنا و ءایة منک وارزقنا و انت خیر الرازقین
عیسی ابن مریم گفت: بار الها، ای پروردگار، تو بر ما از آسمان مائده ای فرست تا (این روز)برای ما و کسانی که پس از ما آیند روز عید مبارکی گردد و ایت و حجتی از جانب تو برای ما باشد که تو بهترین روزی دهندگانی
(مائده-114)

 

____________________
اضافه بر سازمان1: کلمه مائده در کل قرآن فقط در این سوره آمده است.
اضافه بر سازمان2: رزق و روزی فقط در مادیات و پول نیست. نظریه مازلو!!!!!!!!!! نکته بین
اضافه بر سازمان3: اللهم الرزقنا!  اهلش فهمیدن چی گفتمچشمک، فقط جان عزیزتون تو عمومی بر ملا نکنید! به آبروی نداشتمون رحم کنید!ترسیدم
 اضافه بر سازمان4: یکم (البت! بیش از یک کم!!!) خسته شدم، دعا کنید تو راهی که وظیفه دارم محکم حرکت کنم، خسته نشم!

 

و من الله التوفیق



نویسنده » حق جو » ساعت 11:3 صبح روز دوشنبه 89 اسفند 23

بسم الله الرحمن الرحیم
باذن الله و اذن رسوله و اذن مولانا امیرالمؤمنین
و اعوذ بالله من نفسی

آیا الله برای بنده اش در همه امور کافی نیست؟    سوره زمر/آیه 36

1. امتحان هوش:
تا آخر، هیچ یک از شاگردان نتوانست به سؤالی که معلم عالیقدر طرح کرده بود جواب درستی بدهد. هر کسی جوابی داد و هیچ کدام مورد پسند واقع نشد. سؤالی که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) در میان اصحاب خود طرح فرموده بودند.
«در میان دستگیره های ایمان کدام یک از همه محکمتر است؟»
یکی گفت: نماز، دیگری گفت: زکات، دیگری روزه، حج، عمره، جهاد ... ولی پاسخ به همه آنها از سوی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) خیر بود.
عاقبت جوابی که مورد قبول واقع شود از میان جمع حاضر داده نشد، خود حضرت فرمود:
«تمامی اینهایی که نام بردید کارهای بزرگ و با فضیلتی است، ولی هیچ یک از این ها آنکه من پرسیدم نیست.»
محکمترین دستگیره های ایمان دوست داشتن به خاطر خدا و دشمن داشتن به خاطر خداست.
کافی/ج2/باب الحب فی الله و البغض فی الله - وسائل/ج2
داستان راستان - شهید مرتضی مطهری

2. اینکه میگم: ادرکنی! یعنی خودم نمیتونم. یعنی تنهایی نمیتونم برای خودم کاری بکنم! نه اینکه بخوام شما به جای من کارهام رو بکنین، می خوام بگم دستم رو بگیرین. می خوام بفهمین که «می خوام» اما نمیشه. می خوام بگم : اراده ام ضعیفه و نمیتونم بی کمک شما پیش برم.
ادرکنی، رمز بیچارگی آدماست.
هر وقت با نهایت بدبختی صدات می کنم، واژه کم می آرم و خطابم تموم می شه. سرم رو پایین میندازم و فقط میگم:
-ادرکنی! ...
یعنی منو دریاب!
ترس عاشق شدن/سید محمد سادات اخوی

3. آزمون یا به تعبیر قرآن و اهل بیت «بلا!»، سبب می شود قلب انسان فشرده شود. حس کند که هیچ است و به این نتیجه می رسد که تسلیم شود و حتی مدت هاست سری به خدا و آسمان نزده، وضویی بگیرد (یا نگیرد) و یک گوشه بنشیند، دستش را مقابل چهره اش بگیرد و خواستن از خدا را تجربه کند.
می فهمم ... کمی زور دارد! آدم هایی که قهرند باید غرورشان را بشکنند تا به سراغ خدا بیایند. آدمهایی هم که رفیق همیشه خدایند زورشان می آید که به جای عبادت عاشقانه برای مشکل شان خدا را صدا کنند!
تند نرویم!
یادمان باشد که همه این ها در دایره توجه الهی است. گاهی برخی از ملاحظه کاری ها بی آنکه حواسمان باشد، بوی شرک می دهند.
او می سوزاند تا قلبمان بشکند و دو چیز را تجربه کنیم: طراوت رقیق شدن و شکوه گریستن.
خدا هر کسی را که بیشتر دوست دارد بالاترین شباهت به خودش را نصیب او می کند؛
تنهایی ! ... به آدم های بزرگ تاریخ نگاه کنید: همه تنهایی را چشیده اند.
خدایا! ... ببخش  گناهانی را که بلاهای گوناگون را پیش می آورند.
خدایا! ... به ضعیفی ام رحم کن! (بخشی از دعای کمیل)
رنج آدم شدن / سید محمد سادات اخوی

4.به همان سادگی، خداوندی که در برابر اندیشه های فلسفی عمیق، خود را پوشیده می دارد، در برابر احساس ساده و دوست داشتن بی ریا و یک عشق پاک و متعالی، خود را روشن و آشکار نمایان می کند.
دکتر علی شریعتی

5. ما تنها با آنهایی کار داریم که رهرو عشقند!
بالای سنگ مزار شهید مجید پازوکی/فرمانده تفحص لشکر 27

6.ای صبـــــا نکهـــتی از کوی فلانـــی بمن آر           زار و بیمار غمـــم راحت جانــــی بمن آر
  قلـــب بـــی حاصل ما را بزن اکســـــیر مراد           یعنی از خاک در دوست نشانی بمن آر
  در کمین گــاه نظـــر با دل خویشم جنگست         زابرو و غمزه او تیر و کـــــــــمانی بمن آر
  در غریبـــــی و فراق و غـــــم دل پیــر شدم          ساغر می زکف تـــــازه جوانــــی بمن آر
  منکرانرا هم از این می دوسه ساغر بچشان         وگر ایشان نستــــاننــد روانــــــی بمن آر
  ساقیـــــــا عشــــــرت امروز بفــــــردا مفکن          یاز دیوان قضــــــا خــــط امـــــانی بمن آر
  دلم از دست بشد دوش چو حافظ می گفت         کای صبـــــا نکهتی از کوی فلانی بمن آر
حضرت حافظ (علیه الرحمه)

7. یه بنده خدایی که به دلائلی (امنیتی سیاست بازی!!) نخواست نامش فاش شود، گفت:
- دیشب خواب دید دارن اعلام عمومی میکنن که حضرت حجت(روحی له الفداه، انشاء الله) ظهور کردند ... یه خانومی دم دیوار بقیع با حالت گرفته منتظر بود حضرت رو ببینن و یواش یواش در تمام عالم استرس و هیجانی به پا شده بود ... تو همین حین یه نگاه به دل خودش کرد ببینه اوضاعش چجوریه ... تالاپ تولوپ!! ... گرومب گرومب!! ... این صداها از شوق دیدار هست یا از ترس ظهور؟!!! آره از ترس مواجه شدن با حضرت بوده! دیدار همون شخصیتی که عمری صبح ها موقع بیدار شدن اولین چیزی که از زبانش بیرون می آمد سلام به حضرت بوده ... تو اکثر دعاهاش برای سلامتی حضرت دعا میکرده ... ولی الآن اصلاً آماده نبود که حتی این خبر رو قبول کنه چه برسه به اینکه بخواد حضرت رو ببینه و در رکابش خدمتی بکنه!!!
وقتی از خواب بیدار شد! ترسید بگه «السلام علیک یا صاحب الامر و الزمان!!» ... خدایا کمک کن!

________________________
اضافه بر سازمان: خدایا کمک کن آدم بشیم. که آدمی را آدمیت لازم است.

و من الله التوفیق



نویسنده » حق جو » ساعت 5:59 عصر روز شنبه 89 اسفند 7

بسم الله الرّحمن الرّحیم
باذن الله و اذن رسوله و اذن مولانا امیرالمؤمنین
و اعوذ بالله من نفسی

یک عمری همه دنبال کلید بهشت می گردند، دنبال گنج، دنبال کیمیا، دنبال راز و رمز سعادت. ولی جایی دنبالش می گردند که نیست. معلوم است که نیست!!

آنچه تو گنجش توهم می کنی           از توهم گنج را گم می کنی

کل قضیه خلاصه اش یک کلمه هست. حالا تو بگو کلید، بگو رمز، این قدرها که می پیچانی، پیچیده نیست! خداوند متعال رمزش را در یک کلمه به موسی (علیه السلام) فرمود: محبت برای خاطر من، عداوت هم برای خاطر من!
اینکه فرمودند ولایت رمز قبولی همه اعمال است، یعنی همین.
دوست داشتن برای خدا، یعنی هر که را خدا دوست داشته باشد، تو هم دوست داشته باشی؛ یعنی ترازوی دلت بشود خدا. محبت برای خدا،   نه برای چشم و ابرو و خط و خال.
حتی نه برای دل خودت، فقط برای خدا. اگر معیار و میزان محبت، خدا باشد، اگر قدر هم نبینی باز عمل می کنی، اگر ناسپاسی هم ببینی، باز عمل می کنی. آنهایی که در رفاقت، وسط کار، کم می آورند برای این است که بخاطر خدا نکردند. اگر نه در این وادی هر چه بیشتر مبتلا بشوی مقرب تر می شوی.

از کیمیای مهر تو زر گشت گوی من       آری به یمن لطف شما خاک زر شود

آن کیمیا که همه دنبالش می گردند، محبت است. باقی اش بی راهه است، سنگلاخ است.

بشوی اوراق اگر همدرس مایی                  که علم عشق در دفتر نباشد!
بخشی از فیلم طلا و مس!

________________________
اضافه بر سازمان1: قبلاً بارها گفتم، باز هم اعتراف می کنم: مشکل دل ماست (من است!) که دل نیست!!!
اضافه بر سازمان2: خیلی سعی میکنم محبت رفیق آینده ام در راستای محبت خدا باشه، ولی ...! خدا کنه درست رفیقم رو انتخاب کنم! البت (البته!) با مدد ولی نعمت هام.
اضافه بر سازمان3: از ترازوی دل گفتم، ترازو که هست ولی این دل ماست که دل نیست! فکر کنم هنوز آمادگی اون چیزی که می خوام رو پیدا نکردم! باید روی دلم بیشتر کار کنم.
اضافه بر سازمان4: که علم عشق در دفتر نباشد!!!!!!
اضافه بر سازمان5: پروردگار! توفیق شناخت نعمتها، صبر بر آنچه میدهی و نمیدهی، آنچه می گیری و خواهی گرفت، آنچه داریم و آنچه نمی بینیم، آنچه باید باشیم ولی نیستیم را به ما عنایت بفرما ... توفیق شناخت خوب را از خوب تر نصیبمان بفرما ... ساده ساده ساده بگم: ما را آدم بفرما!
اضافه بر سازمان6: اللهم الرزقنا ... توفیق الطاعة.
اضافه بر سازمان7: فکر میکنم در راستای عمل به واجبات و ترک محرمات حرکت کنیم، (که این نهایت پیام صاحبان این روزهای عزیز هست) خودش بهترین یاد کردن از این ولی نعمتهامون میتونه باشه.
شهادت حضرت رحمة للعالمین(صلی الله علیه و آله) و سبط اکبر، امام مجتبی(علیه السلام)، و امام الرئوف، علی ابن موسی الرضا(علیه السلام) بر همه حق جویان تسلیت باد. باشد که رستگار شویم.

و من الله التوفیق



نویسنده » حق جو » ساعت 3:5 عصر روز چهارشنبه 89 بهمن 13

بسم الله الرحمن الرحیم
باذن الله و اذن رسوله و اذن مولانا امیرالمؤمنین
و اعوذ بالله من نفسی

یا أَیُّهَا الْعَزیزُ مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ وَ جِئْنا بِبِضاعَةٍ مُزْجاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ وَ تَصَدَّقْ عَلَیْنا إِنَّ اللَّهَ یَجْزِی الْمُتَصَدِّقین

____________________
اضافه بر سازمان1: دغدغه هایم کمی شخصی تر شده اند. این نشانه خطرناکی است!
اضافه بر سازمان2: هر روز که می‌گذرد بیشتر به لطف بیکران پروردگار پی می‌برم، البت(البته!) الحمد لله.
اضافه بر سازمان3: چرا ما بعضی وقتا واجب و مستحبمون رو با هم قاطی می‌کنیم؛ واضح تر بگم: چرا بعضی وقتا امثال من از واجب دینی‌مون اغفال می‌کنیم ولی به مستحب می‌چسبیم.
اضافه بر سازمان4: یه بنده خدایی درباره نظرسنجی دو تا پست قبلیم پیرامون موضوع بسیار مهم ناراحتی لاک‌پشت نظر بسیار ارزشمندی دادند که باعث خوشحالی بنده حقیر شد.
اضافه بر سازمان5: خدایا ما(من!) دوست داریم آدم بشیم ولی باور کن سخته! کمکون کن! یا رب!
اضافه بر سازمان6: امروز یکی از حساس‌ترین روزهای زندگی ام هست. قراره یک فرد بسیار بسیار بلند مرتبه و بزرگ و البت(البته!) رئوف، تو تصمیمم کمکم کنه. صرفاً جهت آگاهی دوستانی که خیلی خیلی نگران من می‌شوند!!! باز هم من!
اضافه بر سازمان7: بعضی وقتا یه کاری می‌کنی که از شر من خلاص بشی! ولی یه اتفاقاتی می‌افته که دوباره امتحان می‌شی و هی این منم میاد جلوی چشمت. خدایا  ما را کمک کن تا بتوانیم از شر این من خلاص شویم.

و من الله التوفیق



نویسنده » حق جو » ساعت 11:32 صبح روز چهارشنبه 89 دی 8

بسم الله الرحمن الرحیم
باذن الله و اذن رسوله و اذن مولانا امیرالمؤمنین
و اعوذ بالله من نفسی

 

شیعه را گفتند از چه روی محرم را اینگونه زنده می‌داری؟
گفت: از آن روز که تاریخ، با آن همه شاهد، غدیر را از یاد برد؛ ترسیدم عاشورا نیز فراموش شود.

هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله!

_________

اضافه بر سازمان1: نامه، انتظار، تهدید، تطمیع، تحمیق، غذای حرام، دنیا، کوفه! شقاوت.
اضافه بر سازمان2: پیمان، شمشیر، زره، غذای حرام! دنیا، کوفه! شقاوت.
اضافه بر سازمان3: مادر، ادب، برزخ، توبه، شهادت، سعادت.
اضافه بر سازمان4: شمشیر در نیام، نگاه، دل، شمشیر رقصان، شهادت، سعادت.
اضافه بر سازمان5: آب، عطش!
اضافه بر سازمان6: گرومب! گرومب! گرومب! صدای قلب عشاق است که با بردن اسمش به تلاطم می افتد: حسین(علیه السلام)
اضافه بر سازمان7: ذکر تعجیل فرج، منتظِر، ...! کوفه؟ سعادت؟ شقاوت؟

و من الله التوفیق
مدد ز غیر تو ننگ است یا علی مددی



نویسنده » حق جو » ساعت 10:26 صبح روز شنبه 89 آذر 20

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
 
لیست کل یادداشت های وبلاگ