سفارش تبلیغ
صبا ویژن



علی در قرآن -






درباره نویسنده
علی در قرآن -
حق جو
بر حصیر دل نشستند آنقدر بیـــگانگان *** تا دگر بر روی آن یک آشنا هم جا نشد *** الهی! عاقبت محمود گردان ...
تماس با نویسنده





آرشیو وبلاگ
شروع
سخنی با دوست
ناله های فراق
علی در قرآن
رهاورد ولایت
مائده ولایت
نگاه تا نگاه
سفر نامه
رضوان
سکوت
شقشقیات
متفرقات




لینک دوستان
حضرت مقتدی (حفظه الله)
موعود
سایت اطلاع رسانی شیعه
سین جیم های اخلاقی
شیعه نیوز
بچه های قلم
مجمع جهانی اهل البیت (ع)
سایت مطالعات شیعه شناسی
دفتر مقام معظم رهبری (حضرت مقتدی)
وبلاگ تحلیلی دکتر محمدصادق غلامی
سایت تخصصی حضرت فاطمه (س)
درگاه پاسخگویی به مسائل دینی
مرکز اطلاع رسانی فلسطین
کتابخانه امام علی(ع)
سایت میثاق (غدیر)
سایت غدیر
سید مرتضی آوینی
قطعه 26 (حسین قدیانی)
مرحوم آیت الله بـهـجـــــت
کاروان فرهنگی منتظران ظهور
حجت الاسلام و المسلمین جاودان
آیت الله حاج شیخ مجتبی تهرانی (ره)
مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی
پایگاه وبلاگ نویسان ارزشی-پاونا
از ره بر چه می دانید؟
موسسه تبـیـــان
خون شهدا
حجاب نیوز
شهاب مرادی
جنبش دانشجویی حیا
نهِ/ دی/ هشتاد و هشت
مرکز پاسخگویی به سوالات دینی
قالب ساز مذهبی


عضویت در خبرنامه
 

لوگوی وبلاگ
علی در قرآن -



آمار بازدید
بازدیدهای امروز: 1  بازدید

بازدیدهای دیروز:1  بازدید

مجموع بازدیدها: 223511  بازدید
 RSS 

   

هو الجمیل

 

ای کسانی که (به زبان) ایمان آورده اید (به حقیقت و از دل هم) ایمان بیاورید به خدا و رسول او و کتابی که به رسول خود فرستاد (قرآن) و کتابی که پیش از این فرستاده شد . و هر که به خدا و فرشتگان و کتابهای آسمانی و رسولان و روز قیامت کافر شود سخت به گمراهی فرو مانده (و از راه نجات و سعادت دور افتاده است).

(136 - نساء) 

*

در نیشابور مردی درازگوش خود را گم کرد. هر چه گشت نیافت ، از مردم پرسید که پارساترین مردم کیست؟ همه گفتند : «ابو الحسن بوشنجی». نزدش رفت و گفت : خر من را تو برده‏ای ،اکنون بازده . شیخ گفت : ای مرد جوان! تا کنون تو را ندیده‏ام و نه میدانم خرت کجاست. مرد گفت : اگر آن را باز نستانی بانگ برآرم و مردم را بر تو بشورانم. ابوالحسن درماند و از درماندگی دست به دعا برد و گفت : خدایا مرا از دست این مرد نجات ده. ناگاه از دور درازگوش پیدا شد. مرد به شیخ گفت : ای شیخ مرا ببخش. من دانستم که تو از خر خبر نداری ، اما به خود گفتم که من به درگاه الهی آبرویی ندارم تا دعایی کنم، با خود اندیشیدم که باید صاحب دلی را به دعا وادارم تا به برکت دعای او خر من پیدا شود.

(این ظرایف منبع نمیخواهد!)

*

 

بعد از مدتها ادامه کتاب 110 علی در قرآن :

(9) : آیه من اذن له الرحمن

روزی که روح و فرشتگان صف در صف قیام کنند و احدی سخن نگوید‏، مگر آن کس که خدای رحمن به او اذن دهد و به صواب سخن گوید.

(نبأ - 38)

نکته :

*در روز قیامت حتی روح که برتر از فرشتگان است حق سخن گفتن ندارد.

*هر سخنی در قیامت گفته شود واقیتی را نشان میدهد( وقال صوابا )

*این سخن میتواند در خاست شفاعت باشد (ولا تنفع الشفاعة الا من اذن له الرحمن و رضی له قولا) «طه-109»

 

(10) : آیه القا

و با هر فردی جلوبر و گواهی آید

(ق-21)

هر کافر لجوج را در جهنم بیاندازید

(ق-25)

 

نکته:

*افراد لجوج و معاند با تحقیر به جهنم افکنده میشوند.

*مأموریت این القا با دو نفر است(القیا)

*ممکن است آن دو نفر سائق و شهیدی باشند که با هر فرد میآیند، که آیه 21 به  آن تصریح دارد.

*هر امتی شهیدی دارد و پیامبر اسلام(ص) شهید و گواه بر همه امتهاست «ویوم نبعث من کل امة شهیدا علیهم من انفسهم و جئنابک شهیدا علی هؤلاء» (نحل-89)

*وقتی شهید و گواه بر همه پیامبر(ص) باشد، حال سائق کیست؟

 

مفسرین چه میگویند:

بنا بر روایت جابر بن یزید از امام صادق (ع) حول تفسیر آیه فوق شاهد امیر المؤمنین(ع) است. 

و اما ... !

حمانی از شریک نقل میکند که گفت : « من نزد سلیمان اعمش در مرضی که منجر به مرگش شد ، حاضر بودم، ابن ابی لیلی و ابن شرمه و ابوحنیفه بر او وارد شدند. ابو حنیفه  رو به سلیمان اعمش کرد و گفت : ای سلیمان ! از خدایی که شریک برای او نیست بترس و بدان که تو در اولین روز از ایام آخرت و آخرین روز از ایام دنیا هستی (تو در آستانه مرگ هستی ) و بی شک حدیثهایی در (فضیلت) علی بن ابی طالب (رض) روایت کرده‏ای که اگر از بیان آنها خودداری میکردی بهتر بود. سلیمان اعمش گفت : با کسی چون من اینگونه سخن گفته میشود ؟! مرا بنشانید و برایم پشتی بگذارید . آنگاه رو به ابی حنیفه کرد و گفت : ای ابی حنیفه ! ابو متوکل ناجی از ابی سعید خدری حدیث کرد که رسول خدا(ص) فرمود‏: چون روز قیامت شود خداوند به من و علی‏بن ابی طالب میگوید : هر که شما را دوست دارد وارد بهشت کنید و هر که بغض و کینه شما را دارد وارد جهنم کنید. این همان سخن خدای عزوجل است که فرمود : (القیا فی جهنم کل کفار عنید). ابی حنیفه گفت : برخیزید تا سخنی بالاتر از این نیاورد.»

 

*

 

نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد

بختم ار یار شود رختم از این جا ببرد

 

کو حریفی کش سرمست که پیش کرمش

عاشـــق ســـــــــــوخته دل نام تمــنا ببرد

 

باغبــانا ز خزان بی‌خبرت می‌بینم

آه از آن روز که بادت گل رعنا ببرد

 

رهزن دهر نخفته‌ست مشو ایمن از او

اگر امـــــروز نبرده‌ست که فـــــردا ببرد

 

در خیال این همه لعبت به هوس می‌بازم

بو که صــــــــــاحب نظری نام تماشا ببرد

 

علم و فضلی که به چل سال دلم جمع آورد

ترسم آن نرگس مستـــــانه به یغــــــما ببرد

 

بانگ گاوی چه صدا بازدهد عشـــوه مخر

سامری کیست که دست از ید بیضا ببرد

 

جام مینایی می ،سـدّ ره تنگ دلیست

منه از دست که سیل غمت از جا ببرد

 

راه عشق ار چه کمینگاه کمانداران است

هر که دانسته رود صــــــرفه ز اعدا ببرد

 

حافظ ار جان طلبد غمزه مستانه یار

خانه از غیر بپرداز و بهـــــــل تا ببرد

  

*

 

 

 

(جای خالی یه سری حرفا که برای ... باید میزدم ولی روم نشد!!!)

***

و من الله التوفیق

یا علی مدد



نویسنده » حق جو » ساعت 1:1 صبح روز یکشنبه 85 اسفند 6

هو الجمیل

 

و چون خدا پیمان گرفت از آنانکه کتاب به آنها داده شد که حقایق کتاب آسمانی را برای مردم بیان کنید و کتمان مکنید پس آنها عهد را پشت سر انداخته آیات الهی را به بهایی اندک فروختند و چه بد معامله کردند

(187 - آل عمران)

 

روزی شیخ نماز میخواند. آوازی آمد که ای شیخ ! میخواهی آنچه از تو میدانم به مردم بگویم تا سنگسارت کنند ؟ شیخ گفت : بار خدایا ! میخواهی آنچه از رحمت تو میدانم و از کرم تو میبینم با خلق بگویم تا دیگر هیچ کس سجده‏ات نکند؟ آواز آمد : که از تو ، نه از من .

( این ظرایف منبع نمیخواد، حالشو ببر )

 

(6) : آیه برائت

بیزاری است از خدا و رسولش به سوی آنان که پیمان بستند از مشرکان ...

(توبه - 1 )

 

ده ها روایت از شیعه و سنی وجود دارد که به الدر المنثور / ج3 کفایت میکنیم :

ابی سعید خدری(رض) گفت : رسول الله(ص) ابابکر را فرستاد تا از طرف او برائت را برساند. پس چون او را فرستاد به علی (ع) پیام داد و فرمود : ای علی! برائت از مشرکین را از ناحیه من تنها من یا تو می‏رساند . پس علی را بر شتر قضبایش سوار کرد. او رفت تا به ابی بکر رسید. پس برائت را از او گرفت . ابی بکر بازگشت و به نزد رسول الله(ص) رفت. در حالی که میترسید چیزی (از قرآن) درباره‏اش نازل شده باشد، پس ژامد و گفت : یا رسول الله! من چه عیبی دارم؟ حضرت فرمود : تو خوبی ، تو برادر و همراه من در غار بودی  و تو با من بر حوض هستی ( البته این به نقل از الدر المنثور هست وگر نه من شخصا میتونم اثبات کنم که ابوبکر نه تنها مسلمون نبود که کافر بوده ... حالا ...)، جز اینکه از طرف من غیر خودمیا فردی از خودم حکم برائت را ابلاغ نمی کند ؛( علی منیو انا من علی و لا یودی عنی الا انا و علی = علی از من و من از علی هستم  و از طرف من خودم یا علی کسی چیزی را ابلاغ نمیکند) که این حدیث از لحاظ سندی به گفته خود اهل سنت حدیث حسن است. و این حدیث در سنن ترمذی آمده است...

 

 (7) : آیه مؤذن

اصحاب بهشت دوزخیان را صدا میزنند که ما آنچه را پروردگارمان وعده داده بود حق و راست یافتیم ، آیا شما هم وعده های پروردگارتان را حق یافتید؟ گویند : آری! پس مؤذنی اعلام میدارد : لعنت خداوند بر ستمکاران

( اعراف - 44 )

 

در منابع شیعی موجود است ؛ همان کسی که در دنیا اعلام برائت از مشرکین را بر عهده دارد در آخرت نیز اذان لعنت خداوند را نیز سر میدهد.

 

(8) : آیه دابة الارض 

و چون حتمی شد بر آنان قول (وعده خاص خداوند) ، ما برای آنان دابه الارض را بیرون  می‏آوریم در حالی که با آنان سخن می‏گوید ( و این مقدمه عذاب است ) زیرا مردم به آیات ما یقین نمی‏آورند

(نمل - 82 )

 

1. علت وقوع عذاب = استمرار عدم ایمان و یقین مردم

2. عذاب شاید با مقدمه باشد

3. خروج دابة الارض از طرف خداست

4. دابة به هر موجود جنبنده صاحی حیات اطلاق می‏شود.

 

در روایتی ازامام صادق(ع) آمده ؛ مردی به عمار یاسر گفت : ای  آیه‏ای در قرآن است که دلم را به فساد کشانده و مرا به تردید انداخته . عمار گفت کدام آیه گفت قول خداوند که میفرماید : «و اذا وقع القول ... ؛ همین آیه » این جندبه (دابه ) چیست؟ عمار گفت : به خدا سوگند نه مینشینم و نه میخورم و نه می آشامم تا آن که او را به تو نشان دهم . آنگاه عمار با آن مر به نزد امیر المؤمنین (ع) آمد و آن حضرت خرما میل میکردند. فرمود ای ابا یقظان! بفرما. عمار جلو آمد و نشست و شروع به خوردن کرد. آن مرد ازاو شگفت زده شد. چون عمار برخاست ، آن مرد گفت : سبحان الله ، تو قسم خوردی که نخوری و نیاشامی و ننشینی تا «دابه» را به من نشان دهی. عمار گفت : اگر بفهمی او را به تو نشان دادم .

(مجمع البیان - ج 7و8)

شاید به قرینه آیه مؤذن بتوان گفت مراد از دابة الارض همان موذن است

 

**

بار پروردگارا ! یاریمان ده تا در روز موعود شرمنده کسانی نشویم که با همه خطاهایمان محبت را از ما دریغ نکردند.

یارمان ده تا سر بلند باشیم و پا در رکاب

یارمان ده که بی یاور نتوانیم

یارمیان ده که دشمن (دشمن آل الله ) شاد نشویم

 

**

به یادش و به یاریش :

 

مرا می‏بینی و هردم زیادت می‏کنی دردم

تو را می‏بینم و میلم زیادت می‏شود هردم

 

بسامانم نمیپرسی نمیدانم چه سر داری

به درمانم نمی‏کوشی نمیدانی مگر دردم

 

نه راهست این که بگذاری مرا بر خاک و بگریزی

گــذاری آر و بـــازم پــرس تا خــاک رهـــت گردم

 

ندارم دستت از دامن بجز در خاک و آندم هم

که بر خاکم روان گردی بگیرد دامنت کردم

 

فرو رفت از غم عشقت دمم دم میدهی تا کی

دمـــــار از مـــن بر آوردی نمی گـویــی بر آوردم

(حافظا)

***

ار نایاپ دنک هشیدنا هک تسنآ لقاع

***

و من الله التوفیق

یا علی مدد



نویسنده » حق جو » ساعت 1:0 صبح روز سه شنبه 85 دی 5

هو الجمیل

 

خداوند هرگز مومنان را وا مگذارد بدین حال کنونی که (مومن و منافق به یکدیگر مشتبهند) تا آنکه به آزمایش بد سرشت را از پاک گوهر جدا کند و خدا همه شما را از سر غیب آگاه نسازد و لیکن برای این مقام از پیغمبران خود هر که را مشیت او تعلق گرفت برگزیند پس شما به خدا و پیغمبرانش بگروید که هرگاه ایمان آرید و پرهیزکار شوید شما را اجر عظیم خواهد بود .

سوره آل عمران - آیه 179

*

گویند بایزید گفت : اگر نکیر و منکر در قبر مرا پرسند که خدای تو کیست ؟ به آنها می‏گویم از من مپرسید ، از پروردگار من سوال کنید که بنده تو کیست؟

*

 

(5) آیه سقایه الحاج

«آیا قرار میدهید آن کس را که به حجاج آب میدهد و اهل عمارت مسجد الحرام است ( و منصب کلیدداری را دارد) ، مانند کسی است که به خدا و روز قیامت ایمان آورد و در راه خدا جهاد کرد ؟ (هرگز) نزد خدا یکسان نیستند ... »

سوره توبه - آیه 119

 

توضیح : در جایی امیرالمومنین کلکل میکردند با عباس (رض) (عموی پیامبر و سقای حجاج) و طلحه (صحابی و کلیددار کعبه) ، لازم به یادآوری است که این دو منصب از قبل از اسلام نیز یکی از مشاغل معتبر بوده که کلیدداری و سقایت از مشاغل موروثی بنی هاشم (عبدالمطلب و ابوطالب) بود. و امیر المومنین در جواب ادعای این دو میفرمایند من قبل از مردم به سمت قبله نماز خواندم و من صاحب جهاد هستم ...  که این از روایات شیعه و سنی است :

سند سنی : الدر المنثور

*

 

... دینک ملالح .هنکن نادجو باذع راچد ور سک چیه ادخ

 

***

و من الله التوفیق

یا علی مدد



نویسنده » حق جو » ساعت 1:21 صبح روز یکشنبه 85 آذر 26

هو الجمیل

 

    در ادامه بحث 110 علی در قرآن به آیه چهارم میرسیم.

(4) آیه صالح المومنین :

«اگر شما دو نفر(از همسران رسول خدا) به سمت خدا بازگشته و توبه کردید ، پس بدانید که به تحقیق دلهای شما متمایل (ومنحرف) شد و اگر (توبه نکردید بلکه) بر ضد آن حضرت یکدیگر را کمک کردید پس بدانید که این توطئه و هماهنگی شما بر آن حضرت پرری وارد نمیکند ، زیرا بی شک خدا مولای اوست و جبرئیل و صالح مؤمنین و فرشتگان بعد از آن هر یک پشتیبان او هستند.»

سوره تحریم - آیه 4

مدارک اهل سنت : الدر المنثور

 

ببخشید منو

 

**

هش لح ملکشم دینک اعد مارب

***

و من الله التوفیق

یا علی مدد

 



نویسنده » حق جو » ساعت 1:41 صبح روز پنج شنبه 85 آذر 23

 
لیست کل یادداشت های وبلاگ