سفارش تبلیغ
صبا ویژن



سخنی با دوست -






درباره نویسنده
سخنی با دوست -
حق جو
بر حصیر دل نشستند آنقدر بیـــگانگان *** تا دگر بر روی آن یک آشنا هم جا نشد *** الهی! عاقبت محمود گردان ...
تماس با نویسنده





آرشیو وبلاگ
شروع
سخنی با دوست
ناله های فراق
علی در قرآن
رهاورد ولایت
مائده ولایت
نگاه تا نگاه
سفر نامه
رضوان
سکوت
شقشقیات
متفرقات




لینک دوستان
حضرت مقتدی (حفظه الله)
موعود
سایت اطلاع رسانی شیعه
سین جیم های اخلاقی
شیعه نیوز
بچه های قلم
مجمع جهانی اهل البیت (ع)
سایت مطالعات شیعه شناسی
دفتر مقام معظم رهبری (حضرت مقتدی)
وبلاگ تحلیلی دکتر محمدصادق غلامی
سایت تخصصی حضرت فاطمه (س)
درگاه پاسخگویی به مسائل دینی
مرکز اطلاع رسانی فلسطین
کتابخانه امام علی(ع)
سایت میثاق (غدیر)
سایت غدیر
سید مرتضی آوینی
قطعه 26 (حسین قدیانی)
مرحوم آیت الله بـهـجـــــت
کاروان فرهنگی منتظران ظهور
حجت الاسلام و المسلمین جاودان
آیت الله حاج شیخ مجتبی تهرانی (ره)
مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی
پایگاه وبلاگ نویسان ارزشی-پاونا
از ره بر چه می دانید؟
موسسه تبـیـــان
خون شهدا
حجاب نیوز
شهاب مرادی
جنبش دانشجویی حیا
نهِ/ دی/ هشتاد و هشت
مرکز پاسخگویی به سوالات دینی
قالب ساز مذهبی


عضویت در خبرنامه
 

لوگوی وبلاگ
سخنی با دوست -



آمار بازدید
بازدیدهای امروز: 11  بازدید

بازدیدهای دیروز:3  بازدید

مجموع بازدیدها: 223775  بازدید
 RSS 

   

هو الجمیل

باذن الله

اعوذ بالله من نفسی

ان اکرمکم عند الله اتقکم:

انسانها ذاتاً برتری طلب هستند. حال این برتری کی حاصل می شود؟

برتری خود دو نوع دارد: 1- توهمی و خیالی  2- حقیقی و واقعی

تقوا چیست: محصول ایمان مستمر و عمل مکرر؛

تقوا دارای درجات است؛ هر چه ایمان بیشتر باشد عمل صالح بیشتر می شود و تقوا بیشتر و این منشأ کرامت و شرافت و رفعت است.

جاه طلب و ریاست طلب و سلطنت طلب و ... (بیب : به دلایل امنیتی سیاست بازی؛ سانسور شد!) دنبال کرامت و برتری توهمی و خیالی می رود.

تمثیل:

- از حضرت عیسی بن مریم (ع) سوال کردند: فلان قوم برتر است یا فلان قوم دیگر؟

- ایشان دو مشت خاک از زمین بر گرفتند و فرمودند: کدام مشت خاک برتر است؟

- سوال کننده پاسخ داد؟ هیچ کدام.

- حضرت فرمودند انسانها همه به آدم (ع) بر می گردند و آدم (ع) از تراب و خاک.

**

کور کورانه به میــــــخانه مــرو ای هشیـار        خانــه عشـــق بود جامــــه تزویــــر برآر

عاشــقانند در آن خانه همـه بی سر و پا         سر و پایی اگرت هست در آن پانــگذار

تو که دلبسته تسبیــــحی و وابســته دیر        ساغــر بــاده از آن میـــکده امـــید مدار

پاره کن سبحه و بشکن در این دیر خراب         گر که خواهی شوی آگاه ز سر الاسرار

گر نداری سر عشاق و ندانی ره عشــق        سر خود گیر و ره عشــق به رهوار سپار

باز کن این قفس و پاره کن این دام از پای        پــر زنــان پرده دران رو به دیــار دلــــــدار

**

اللهم الجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد

و من الله التوفیق

یا علی مددی



نویسنده » حق جو » ساعت 1:32 صبح روز یکشنبه 88 مرداد 18

هو الجمیل

اعوذ بالله من نفسی

فخر فروشی را کنار بگذار ، تکبر و خود بزرگ بینی را رها کن، به یاد مرگ باش.

(نهج البلاغه - حکمت 398)

**

حیوان ضاحک ... این که میگویند حیوان ناطق، عوضی است. خیالت مورچه ها با هم حرف نمیزنند؟ ندیده ای وقتی توی صف به هم میرسند، دو ساعت می ایستند و حال و احوال پرسی میکنند؟ پایانه های عصبی و گیرنده های شیمیایی!! حرف مفت است. می ایستند و حال و احوال میکنند. آنها هم نطق دارند ... آدم و حیوان فقط در خندیدن توفیر میکنند. آدم ها اگر آدم باشند میفهمند که به همه چیز باید خندید. (انما الحیاه الدنیا لعب و لهو ..) به همه چیز باید خندید ...

(من او -  رضا امیر خانی)

**

ای غم، سلام آتشین من به تو، درود قلبی من به تو، جان من فدای تو.

تو ای غم بیا و همدم همیشگی من باش. بیا که مصاحبت تو برای من کافی است. بیا که میسوزم، بیا که بغض حلقومم را میفشرد، بیا که اشک تقدیمت کنم، بیا که قلب خود را در پایت می افکنم.

ای غم، بیا که دلم گرفته، روحم پژمرده، قلبم شکسته و کاسه صبرم لبریز شده، بیا و گره های مرا بگشا، بیا و از جهان آزادم کن، بیا که به وجودت سخت محتاجم.

ای غم، در دوران زندگی ام بیشتر از هرکس مصاحبم بوده ای، بیشتر از هر کس با تو سخن گفته ام و تو بیشتر از هر کس به من پاسخ داده ای. اکنون بیا که میخواهم تو را برای همیشه بر قلب خود بفشرم و در آغوشت فرو روم، بیا که دوستی بهتر از تو سراغ ندارم، بیا که تو رمرا میخواهی و من تو را میطلبم، بیا که کشتی مواج تو در دریای دل من جای دارد، بیا که دل من همچون آسمان به ابدیت و بی نهایت اتصال دارد و تو میتوانی به آزادی در آن پرواز کنی.

(خدا بود و دیگر هیچ نبود –  18 اکتبر 1960 –  یادداشتهای آمریکا –  شهید دکتر مصطفی چمران)

 

**

تنها باد

سایه شدم ، و صدا کردم :

کو مرز پریدن ها، دیدن ها؟ کو اوج‌ (نه من)، دره (او)؟

       و ندا آمد: لب بسته بپو.

مرغی رفت، تنها بود، پر شد جام شگفت.

      و ندا آمد: بر تو گوارا باد، تنهایی تنها باد!

دستم در کوه سحر (او) میچید، (او) میچید.

      و ندا آمد: و هجومی از خورشید.

از صخره شدم بالا. در هر گام، دنیایی تنهاتر، زیباتر.

     و ندا آمد: بالاتر، بالاتر!

آوازی از ره دور: جنگل ها میخوانند؟

      و ندا آمد : خلوت ها میآیند .

     و ندا آمد: یادی بود، پیدا شد، پهنه چه زیبا شد!

(او) امد، پرده هم وا باید، درها هم:

      و ندا آمد: پرها هم.

سهراب سپهری            

_____________________

اضافات :

1. سعی کنید بین متنای که خوندید یه جور رابطه برقرار کنید چون با توجه به این رابطه انتخاب و نوشته شده ...

2. نمیدونم شهید چمران اگر الان بود میتونست این وضع رو تحمل کنه؟ نمیدونم اگر الان میبود چه نوشته هایی مینوشت؟!! نمیدونم شهید چمران که تو نوشته هاشون از جوانان جایی (لبنان) حمایت شدید میکنند و اینکه آنها بیگناه هستند و رشادت و شجاعت اونها در مقابله با دشمن تحصین میکنند، اگر این وضعیت رو ببینند میتونن تحمل کنن ... نمیدونم روزگاری که جونا

3. نمیدونم چرا هر کس که وضعش خوب میشه و میتونه به قول معروف دستش به دهنش برسه از اوضاع اقتصادی بیشتر گله میکنه ... نمیدونم چرا اون عزیزی که تو روستاهای دور افتاده شیراز و سیستان بلوچستان زندگی میکنه با تمام وجود از آرمانهای انقلاب دفاع میکنه ولی اونی که تو تهران تو ناز و نعمت بزرگ شده و از رنج و سختی زندگی فقط ... (ببخشید!!) چرا اونی که سختی داره کمرش رو میشکنه بازم ایمان داره به اون چیزی که براش خون دادیم (آره میگم دادیم! چون ممکن نیست تو خانواده ای شهید نباشه ... درجه یک ... درجه دو ... اصلا درجه مهم نیست و فامیل بودن مهم اینه پای ارزش ها خون رفته ... فرق نداره مال پدر و برادر من باشه یا ... اصلا بحث مال نیست ... اگر مال مال کسی هم باشه مال خداست ... که خودش گلچین کرد و برد .... !!!!!!!)

این رو هم بزارید به حساب شقشقیات من گنه کار ...

تو همون کتابی که منبعش رو بالا آوردم از شهید چمران خوندم:

(انقلابی آن نیست که تفنگ بر دوش بکشد و لباس فدایی بپوشد و هنگام صلح دست به جنگ زند و با شعارات تند خود را از جرگه ملت خارج کند و با شعارات و تبلیغات و زور بخواهد عقاید خود را بر دیگران تحمیل کند.

انقلابی آن است که هنگام صلح، به انقلابی گری تظاهر نکند، ولی هنگام خطر، در پیشاپیش صفوف ملت با دشمن بجنگد.!!!!!)

4. یه بابایی یادمه چند وقت پیش (یعنی دو سه تا متن پیش!) تو نظرات با این مضمون نوشته بود: سعی کنید از کسایی که هنوز خوب یا بد بودنشون مشخص نیست، ننویسید!!!!! منم دارم سعی میکنم دیگه از خودم ننویسم!!!!!

 

و من الله التوفیق

یا علی مدد



نویسنده » حق جو » ساعت 7:25 عصر روز جمعه 87 خرداد 31

هو الجمیل

 

پاداش مجاهد شهید در راه خدا، بزرگتر از پاداش عفیفِ پاکدامنی نیست که قدرت بر گناه دارد و آلوده نمیگردد، همانا عفیفِ پاکدامن، فرشته ای از فرشته هاست.

 (حکمت 474 - نهج البلاغه)

 

به صفای دل رندان صبوحی زدگان

بس در بسته به مفتاح دعا بگشایند

ای خدای محمد!

   تو گفتی که گنهکاران، با شفاعت و استغفار رسول، آمرزیده میشوند. ما عقب ماندگان از عصر ظهور پیامبر، چه کنیم اگر مصطفای جاودانه تاریخ، برایمان دست استغفار بر نیاورد؟!

ای خدای مرتضی!

   گردی از گامهای فتوت مرتضی را بر سر جهانیان بپاش تا ریشه نامردی در جهان بخشکد.

ای خدای علی!

   اگر خلق عالم، علی را میشناختند، دوستش میداشتند و اگر خلق عالم، علی را دوست میداشتند، جهنم آفریده نمیشد. حضورمان را در بهشت عشق علی جاودان بدار.

ای خدای فاطمه!

   اگر دست آرمان زنان، به گرد گامهای زهرا میرسید، جهان گلستان میشد.

   جهان را گلستان کن!

ای خدای مجتبی!

   روح ما را به حلم، زیباترین فضیلت انسان بیارای تا چشمه ای از تشیع مجتبوی در ما ظهور کند.

ای خدای حسین!

   ائمه معصوم، ابواب رحمتند و کشتی نجات. ما را از بازترین باب و سریعترین کشتی نجات، محروم مساز.

ای خدای سجاد!

   چه بزرگی تو که با وجود سجاد، دیگران را نیز بنده میشماری، عبادتشان را به حساب می‏آری و بر سرشان سایه خدایی میگستری.

ما هر چه بندگان بدیم، تو خدای خوبی! به ما لیاقت بندگی ات را عنایت کن!

ای خدای باقر!

   علم نیست آنچه در نزد مردمان است. علم، آن است که مظهرش، باقر العلوم است. ما را سنگریزه ای از سلسله جبال علوم باقری عنایت کن!

ای خدای صادق!

   ما را چنان تفقدی در دین عنایت کن که سره از ناسره بازشناسیم و تجریف و انحراف و التقاط را از حقیقت محض، تمیز دهیم و شیعه راستین امام صادق باشیم.

ای خدای صابر!

   ظرف صبوری و تحملمان را وسعت بخش و جانهایمان را برای پذیرش ابتلاء خودت سرشار از رضایت و اشتیاق کن.

ای خدای علی بن موسی الرضا!

   اماممان بی تردید شنوای سلاممان هست. ما را شنوای پاسخ ایشان قرار ده و ارتزاقمان را بر خوان سرشار از برکتش، مستدام و روزافزون کن.

ای خدای جواد!

   باران کرامت جواد الائمه شایستگی نمیطلبد و بر شوره زار گلستان میبارد. ما را شناسای این کرامت بی نظیر قرار ده.

ای خدای هادی!

   آنگاه که خورشید هدایت در محاق مظلومیت مستتر میشود، برای دریافت انوار ولایت، ما را چشم بضیرت، عنایت کن.

ای خدای حسن بن علی العسکری!

   از زمان حضور آخرین امام حاضر، جهان همچنان تاوان بی لیاقتی اش را پس میدهد. به ما لیاقت دیدار فرزند عسکری را عنایت فرما.

ای خدای مهدی!

   در جهان کیست که ریزه خوار سفره امام نیست.

   چشمی عنایت کن که ولی نعمت خویش را باز شناسیم.   

   [و من میگویم : پاک کن دیده و وانگه سوی آن پاک نگر  **  چشم نا پاک کجا دیدن آن پاک کجا؟]

ای خدای رمضان!

   میهمانی تو دعوت به نخوردن و نخواستن، دعوت به پرهیز و ستیز است. همچنانکه دوست داشتنت، دعوت به پذیرش بلاء و ابتلاء.

   به ما تفهیم کن که تو جهان را چگونه نگاه میکنی.

ای خدای شب قدر!

   شب قدر، بی تردید مجرای نزول برکات توست.

   ظرف وجودمان را برای پذیرش برکاتت وسعت ببخش!

(بدون دخل و تصرف از کتاب : مناجات سید مهدی شجاعی)

 

رهبری الله اکبر این انقلاب رو امام(ره) داشتند و قنوت این انقلاب رو رهبرمون(حفظه الله) ... ان شاء الله سلام این انقلاب رو همه با هم پشت سر مولامون بخونیم !!! آمین

 

_____________________

اضافات:

تو پیامها احتمالا دیدید که یه بحثی پیرامون آب در کربلا پیش اومد ... عزیزی نمیدونم چرا، ولی این سوالو مطرح کرد که اصلا امام حسین چاه مگه نمیتونستند بزنن پس چرا نزدند؟ خوب در همون قسمت پیامها یا به اصطلاح شما کامنتها! یه سری نظریات عامیانه و ابتدایی رو عرض کردم ... ولی این سوال بی پاسخ نیست و میتونید تو کتاب ها و اینترنت پیش بگردید ... من این جوابو براش دارم ... البته ایشون معتقد بودند که نباید سوالشون عمومی بشه چون خطرناکه!!!!

و اما بعد ...

از گزارشهای معتبر تاریخی چنین به دست می آید که سه روز قبل از شهادت ابی عبد الله(ع) (روز هفتم) از عبید الله به عمر دستوری صادر میشه مبنی بر اینکه «بین حسین و آب فاطله بیانداز و حتی قطره ای به ایشان آب نرسد و این عمل را نوعی خونخواهی عثمان قلمداد میکند!» (بلاذری، ج3)

در این دو سه روز امام(ع) و یارانشان به طرق مختلف سعی در به دست آوردن آب داشتند دلیلش هم گرمای سوزان و وجود زنان و کدکان در کاروان بود.

در منابع تاریخی آمده که امام(ع) در محدوده خیمه ها اقدام به حفر چاه میکنند ولی وقتی به ابن زیاد گزارش دادند، این ملعون دستور شدت عمل بیشتر و ممانعت از حفر چاه را به ابن سعد میدهد. (الفتوح، ج5)

همچنین آمده حضرت عباس(ع) به همراه سی سوار و بیست پیاده حمله ای شبانه برای کسب آب میکنند و موفق به پر کردن بیست مشک آب میشوند. (وقعه الطف)

حتی نوشیدن آب آخر و غسل کردن به یارانشان هم آمده در شب عاشورا (بحار الانوار، ج 44)

ولی آنچه مسلم است این است که در آن صحرای سوزان و جیره بندی آب تشنگی امان از همه بریده بود. امید است با تفکر و عقل برای اماممان گریه کنیم. که گریه بی تعقل به جایی نرسد. اینکه پی علت باشیم و هدف نه دنبال وسیله ای برای گریستن!!

 

و من الله التوفیق

یا علی مددی



نویسنده » حق جو » ساعت 11:56 عصر روز دوشنبه 86 اسفند 6

هو الجمیل

 

لا یستوی اصحب النار و اصحب الجنة اصحب الجنة هم الفائزون

هرگز اهل جهنم و اهل بهشت با هم یکسان نیستند ، اهل بهشت به حقیقت سعادتمندان عالمند

سوره حشر – آیه 20

**

یا من یعلم مراد المریدین

یا من یعلم ضمیر الصامتین

یا من یسمع انین الواهنین

یا من یری بکاء الخائفین

یا من یملک حوائج السائلین

یا من یقبل عذر التائبین

یا من لا یصلح عمل المفسدین

یا من لا یضیع اجر المحسنین

یا من لا یبعد عن قلوب العارفین

یا اجود الاجودین

۶۴ جوشن کبیر

**

چه بسا کسانی که با ستایش دیگران فریب خوردند

امیر المؤمنین (ع) ، حکمت ۴۶۲

**

پای ما لنگ است و منزل بس دراز

دست ما کوتاه و خرمــــــا بر نخیل

حافظ علیه الرحمة

**

 

    سفارش میکنم شمارا به تقوای خدا که پایان نرسد نعمتش و انتها ندارد رحمتش و بی نیاز نشوند از او بندگان.

    مرگ پایان و سرانجام آفریدگان است . و راه سیر و تکمیل همه اهل عالم . و دنیا خانه ای است که سر خط فنایش نوشته و کوچ ساکنانش را ثبت کرده.

    بیشتر مردم قصد ماندن در ان را دارند ؛ و بزرگ نماید ساختمانش را و آن شیرین و خرم است  برای جوینده شتابانیکه میگذرد  و در دل بیننده فریبنده به نظر می رسد .

    نجویید از آن بیشتر از اندک ؛ و نخواهید از آن برتر از کفایت زندگی ؛ و راضی باشید از آن به اندک ؛ و چشم نیندازید به دنبال آنچه از او خوشگذرانان دارند .

    و آگاه باشید همانا امروز میدان مسابقه هست و خود مسابقه فردای قیامت می باشد . که برد این مسابقه جایزه اش بهشت است و عقب ماندگی در آن دوزخ ...

                                                            خطبه عید فطر توسط امیر المومنین روحی فداه  

**

فرخ آن روز که از این قفس آزاد شوم

از غم دوری دلـــــدار رهم شاد شوم

 

نه به میخانه مرا راه ، نه در مسجد جا

یار را گو ، سببی ساز که ارشاد شوم

 

**

 

 

 

"بندگی ریسمانی است که نمی گذارد انسان در چاه گناه بیفتد. اگر طنابی که سطل را با آن میکشیم، بریده شود، سطل در چاه می افتد و غرق می شود.

بندگی هم اگر بریده شود، انسان در آلودگی می افتد. اما تا وقتی که این ریسمان نبریده خدا انسان را می کشد به طرف خودش. البته خدا آن قدر مهربان است که حتی اگر این ریسمان به اندازه تار مویی هم باشد، آن را می کشد و بنده خود را رها نمی کند؛ دست او را می گیرد و از منجلاب دنیا بیرون می کشد.

مشکل دنیا که مشکل نیست. گرفتاری دنیا که گرفتاری نیست. مریضی دنیا که مریضی نیست. مریضی گناه خیلی سخت تر است. گرفتاری های سخت تری پیش رو داریم.

آرامش در همه چیز خوب است؛ آهسته راه بروید تا به زمین نیفتید. آهسته حرف بزنید تا حرف اشتباه نزنید و بدانید که چه می گویید.

آهسته بنویسید تا اشتباه ننویسید. ( در عبادت هم همین طور است؛ ) آهسته عبادت کنید تا بدانید که چه کسی را عبادت می کنید. کسی که خدا را آهسته و با آرامش عبادت کند، تمام روح و جسمش در آرامش قرار می گیرد؛ همه هستی دنیا ( و دل مشغولی های آن) از او دور می شود و فقط خدا در کنار او می ماند. "

(حاج محمد رضا الطافی نشاط)

 

**

 

تا منصوری لاف انـــاالـــحق بزنی

نا دیده جمال دوست غوغا فکنی

*

دک کن جبل خودی خود چون موسی

تا جلوه کند جـــمـال او بـــی ارنـــــــی

امام(ره)

**

__________

اضافات :

1. چرا ... به خدا من هم تو دلم میریزم ... خیلی وقتا شده دلم گرفته ... نگو از چی ... از خیلی چیزا ... ولی همین که یکی از در اتاقم میاد تو و مزاحم خلوتم و تنهاییم میشه مجبور میشم غم دلم رو همونجا چال کنم و لبخندی به لب جوابشو بدم ... تیکه بخورم از نزدیکترین کسانم ولی دم بر نیارم ... نکنه خدای نکرده دلشون آزرده بشه ... نکنه حرفی بزنم که دل کسی برنجد ... نگاهی کنم که دل کسی بلرزد ... خطی ننویسم که آزار دهد کسی را ... راهی نروم که بیراه باشد ... نکنه ... نکنه ...

 

یارو اصلا حضرت حجت رو قبول نداشت ... (این یارو که میگم برادرمه ها ییهو فحش ندین بهش!!) بعد از سه سال میرسه به جایی که از من دعوت میکنه باهاش برم جمکران! ... میگه برا بچم نماز شکرانه یخون! ... میگه من ماه رمضون روزه ام! ... میگه!! ... میگه بهترین کتاب شناخت حضرت زهرا و حضرت  امیر (ع) رو برام بخر !.. بعد یه سر میره جمکران ... هر چی میخواد میگیره بر میگرده ... ولی نمیدونم این دل صاحب مرده ما کی میخواد آدم شه ... کی میخوای بهش یه تلنگر بزنی ... منتظر یه تلنگرم تا بیدار بشم ... میدونی که من خوابم سنگینه ... باید حتما یکی تلنگر بهم بزنه ... اینقدر سنگینه که اگه بگن الان حضرت حجت (عج) ظهور کردند میدونین که چی میگم ... حالا بی خیال تا نماز صبح بهش  میپیوندم ... 

 

2. مهمونی هم که تموم شد ... سفره رو جمع کردن ... من مشغول چی بودم ؟!!! ... اصلا نفهمیدم ...

 

گر تو را در خانه جانـــــــان شبی مهمان کنند

گول نعمت را مخور مشغول صاحب خانه باش

 

ما رو که یه سی شبی مهمون کردند ولی مثل اینکه کر و کور و لال بودم ...

 

 

3. خوبه دیگه من از اون مگه چی میخوام . هر چی بهش بیشتر محتاج میشم ؛بیشتر عذاب میکشم. من فکر میکردم این قانون مخصوص آدماست ... ولی مثل اینکه اول از خودت شروع میشه؟ های های . چی کار کنم ؟ با کی به جز تو درد و دل کنم . گریه هام رو پیش کی ببرم بهتر از خودت . بهتر از تو خریدار سراغ نداشتم وگرنه میبردم .

4. اشکال از ما آدماست ؛ که اینقدر جلوی پامونو نگاه میکنیم که نکنه زمین بخوریم . بابا دل رو بزن به دریا ؛ توکل کن ؛ یه یا علی و ... عشق آغاز میشد ای کاش . از توکل گفتم ؛ همون چیزی که در به در دارم دنبالش میگردم تا شاید یه خورده منو آروم کنه .

من نمی گویم سمندر باش یا پروانه باش

گر که قصد سوختن داری بیا مردانه باش

5. بد جور نیاز دارم یه چند وقتی برم تو لاک خودم ... فارق(فارغ!) از خویش شوم کوس انا المجنون بزنم ... یه چله به امید خدا ... چهل شب سوره حشر اینبار به نیت حضرت زهرا (س) ... من که نامحرمم بی بی ،  ولی به حق محرمهای حرمت کمک کن .

6. شما هم برام دعا کنید ... دعای مومن در حق یه مسلمون(حداقل اسمی!) خوب میگیره ...

 

*** 

و من الله التوفیق

یا علی مددی



نویسنده » حق جو » ساعت 12:31 صبح روز جمعه 86 مهر 20

هو الجمیل

 

    باز هم دلم هوای میخانه کرده ساقی ... قیافه های عجیب و غریب ... نگاه های مرموز ... سادگی کجاست ...؟!!!

    اللهم الرزقنا ... !!!

ساده بودیم ولی ساده نماندیم دریغ

غرق در خود شده آزاده نماندیم دریغ

*

گرچه از روز ازل عشق به ما فرمان داد

سرکشی کرده و دلداده نماندیم دریغ

 

    داروخانه ای پیدا نمیشود که شربت معرفت داشته باشد ... یا قرص شجاعت ... کرم سادگی و ضد تجملات ... بقالیی یافت میشود که یه سیر عشق بفروشه ... اصلا عشق رو میشه خرید و فروش کرد ؟!!!! حالا تو اون مغازه چند گرمی ایمان هم باشه یا 200 گرم اخلاق خوبه ...!!!

    زنده هستیم که بخوریم ... یا میخوریم که زنده بمونیم  ... زنده بمونیم و حالا چه کار کنیم ... مسئله این است ...

ولی ...

 ما زنده به آنیم که آرام نگیریم

آسودگی ما نشان عـــــدم ماست

    تا حالا موج دیدید ...؟!! چه سوال مزخرفی ... تا حالا با موج کشتی گرفتید ...؟!! تا حالا شده با موج فوتبال بازی کنید ..؟!! موج شوت بزنه و شما بگیرید ...؟!! اصلا تا حالا موج بودید ...؟!!! موج ... خروشان و پر تحرک ... ! شجاع و نترس ... ! ساده ولی مومن به کارش ...! عاشق و دلباخته ...!

    تا به حال دریا دیدید ... ؟!! نه ببخشید دریا دل دیدید ... ؟!! بزرگ ... در عین اینکه بزرگ هست و خوب همه چیز را در خودش غرق میکند ... تا به حال به جنگ دریا رفتید ..؟!! اصلا تا به حال دریا بودید ...؟!!!

پر پرواز ندارم هوس پریدنم نیست ...

دل دریایی ندارم ، هوس شنا نکردم ...

هوس خوابی آرام بی خیال روز و روزگار ...

در خواب پر پرواز خواهم داشت ...

هوس پریدنم خواهد آمد ...

در خواب تقریبا همه چیز دستیافتنی است ...

باید بخوابم ولی ...

ولی قبل از خواب یادم نرود اجازه از حضرت عشق(اا) بگیرم ... _ نکته اینکه «اا» مخفف اللهم الرزقنا هست _

یادم باشد وضو بسازم ...

یادم باشد بر دستان پدر و مادر بوسه‏ای ؛ شاید دیگر ...

یادم نرود چشمانم را بشویم ، شاید غبار گرفته باشد ... شاید آنجایی که نباید نگاه کرده باشند نگریده باشند ...

یادم نرود گوشهایم را از تنین آهنگ های نامهربان با آن ، که خواسته یا بالاجبار روزگار تهی ! شنیده ؛ پاک کنم ...

یادم باشد هارد دلم هنوز جا دارد ...

بر حصیر دل نشـــستند آنقدر بیگانگان

تا دگر بر روی آن یک آشنا هم جا نشد

یادم باشد لطفهای اطرافیان را ... برای روز مبادا ... ( که این روز چه روزیست نمی‏دانم ...!!!)

قبل از خواب یادم باشد آیت الکرسی بخوانم نکند دلم آسیب ببیند ... نکند دلم برود جایی که نباید برود ...

یادت باشد در خواب هیچگاه صدایم نکنی ... شاید خواب خوبی می‏بینم و نباید بیدار شوم ... ولی وقتی خدا صدایم میکند و من غافل شده‏ام یادت باشد ... یادت باشد حتما بیدارم کنی ...!!!

ولی ... زندگی خواب نیست ؛ حقیقتی است برای رسیدن به عشق ... عشق بی پایان ... به خدا ... پس یادم باشد باید همیشه هوشیار بود و بیدار ... نکند در خواب هم خوابم ببرد ... در خواب هم باید بیدار بود ... و به یاد حضرتش ...

بارپروردگارا ! درست است که بنده شایسته‏ای نبوده‏ایم (یا بهتر بگویم نبوده‏ام!) ولی باور کن ...!!! بماند برای روز مبادا ... !!!

روی بنما و مرا گو ز جــــان، دل برگیر

پیش شمع آتش پروانه بجان گو درگیر

*

در لب تشنه ما بین و مدار آب دریغ

بر کشته خویش آی و ز خاکش برگیر

*

چنگ بنــــواز و بساز ار نبود عود چه باک

آتشم عشق و دلم عود و تنم مجمر گیر

 

حافظ (علیه الرحمة)

 

***

و من الله التوفیق

یا علی مدد



نویسنده » حق جو » ساعت 12:2 عصر روز شنبه 86 تیر 30

هو الجمیل

 

 

توضیح ندارد ... فقط شرمنده ام

 

 

اضافات :

1. نپرسید اضافات به چی ... چون عکسم حجت رو تمام کرده بر هر نوشته‏ای که می‏خواستم بنویسم ...

2. با اینکه شنیدم و میدونم که شنیدید که میگن : بهشت را به بها می‏دهند نه به بهانه ولی ... :

3. به بهونه میلاد با سعادت حضرت زینب(س) ... اسوه صبر ... فرزند صبر ... خواهر ایثار ... راستی من که اینطوریم ؛ با شنیدن نام زینب(س) بی درنگ یاد کربلا می‏افتم ... شنیدم در جایی (!!!) در کربلا ائمه (ع) هر کدوم به سهم خودشون نماینده‏ای داشتند : پیامبر(ص) ، حضرت علی اکبر(ع) رو داشتند ؛ امیر المؤمنین(ع) ، عباس(ع) رو داشتند ؛ حسن(ع)  قاسم رو داشتند ؛ زهرای مرضیه‏(س) ، زینب(س) رو داشتند ؛ و حضرت محسن‏(ع) ، علی اصغر(ع) رو ...

4. به بهونه فتح خرمشهر فتح ارزش‏ها ... به یاد امام (ره) ...

5. به بهونه عرض ارادت و عرض شرمندگی ... به خدا شعار نمیدم ... به امیر المؤمنین(ع) شرمنده‏ام ... تو نمایشگاه کتاب ، با مواردی برخوردم که احساس کردم هرچی تا حالا فکر می‏کردم (فکر می‏کردم!!!!) کار فرهنگی کردم ... مثل خوردن آب زرشک تو پوست هندونه بوده !!!!!!! ...(سعی نکنید امتحان کنید ... خیلی سخته !!!) به اشخاصی برخوردم که رسیدم به این آیه که در حق من و امثال من میفرماید : ولالضالــــــــــــــــــــــــــــــــــین !!! اصلا کار فرهنگی برا کی؟!!! خودم سر تا پا مشکل دارم، به فکر اصلاح دیگرونم که باطنشون زلاله ولی ظاهرشون به دلیل ... (هرچی ... که مقصر هم من و امثال منیم!!!) یه نوع مریضی که اونم درمان داره ، اینجوریه ...

6. به بهونه اینکه رسیدیم به جایی که الگوی جوونا شده محمدرضا ... که اول گیتار میزد ولی به دلیل خوشتیپی شد بازیگر ... ولی ای کاش گلزار شهدا شده بود الگو ... نه گلزار ،که اونایی که توش هستند ...  که شده فلان بازیگر که از فرط محبوبیت و شهرت و ... (به دلایل امنیتی ، سیاست بازی و از همه مهمتر‏؛ ناموسی از بقیش معذورم ... !!!) هنوز ازدواج نکرده و معلوم نیست چه گندی داره میزنه ...

7. به بهونه اینکه چرا گوجه شده بود 2000 تومن ... چرا خیار گرونه ... چرا سیب زمینی شده اِن قدر ... به بهونه اینکه چرا عدالت رو اندازه نمیگیرن که آقای دکتر که یکی از شعاراشون ارتقای عدالت اجتماعی هست ببینیم چقدر ارتقا دادند ... به بهونه اینکه چرا نفت سر خونه‏های مردم نیست ... ( در یکی از ایالتهای کانادا چاه نفتی پیدا شده و درآمد آن هر ماه به حساب مردم ریخته می‏شود !!!!!!!‏) ... به بهونه اینکه هنوز مردم فکر می‏کنن رایشون بی تاثیره ؟ به بهونه اینکه چرا مردم به هیچی دیگه اعتماد ندارند ... : همتون و همشون حق دارند ...(که سخن سرورم امام سجاد(ع) هست که میفرمایند : از فقر به خدا پناه می‏برم) ولی ببینیم به ساز کی داریم میرقصیم ... به خدا منم دردم میگیره وقتی می‏بینم جوونا از فرط بی‏کاری و فقر رو به چه چیزایی که نمی‏آرند ... ولی راه حلش اینه که بزنیم از ته ریشه نظام رو بزنیم ؟ راهش اینه که بزنیم هر کی از راه رسید انگ دزدی بچسبونیم بهش؟

8. به بهونه اینکه یه بابایی ، تو همین روزا ، از قصه (غصه!!!) خرمشهر دق کرد ... به بهونه ... (بهونه زیاده نه؟!!)

با همه لحن خوش آواییم

در به در کوچه تنهاییم

**

شاید این جمعه بیاید شاید !!!!!!!!!

(به خدا دیگه خسته شدم !!!!!!!!!)

 

9. خیلی تند رفتم و چرت و پرت (مثل اکثر موارد ... آقا محمد علی اگر جاییش نا مفهوم بود زیاد جدی نگیر اخوی فقط دعا یادت نره که محتاجیم ) ولی فقط گوشه‏ای بود از حرفهایی که داره منو میترکونه ... دعا کنید نترکم !!!!!!!!!!!!!

 

و من الله التوفیق

یا علی مدد



نویسنده » حق جو » ساعت 12:23 صبح روز جمعه 86 خرداد 4

هو الجمیل

 

امشب حس قریبی (غریبی!) دارم  ... با خبری که امروز یکی از برو بچ (دانشگاه!) بهم داد بی ارتباط نبود ... نمی‏دونم آدما زود از یاد هم می‏رند ... درسته این شعر که می‏گه :

از دل برود هر آنکه از دیده برفت

اهل خونه که خوابیدن زدم بیرون ... یه چرخی تو پارک زدم و یخده (یک خورده!) فکر کردم ... کاری که خیلی کم می‏کنم !!!!!!!! به این نتیجه رسیدم که : برم بالای برج میلاد ... های های فکرتون جاهای باریک نره یهویی !!! برم بالای برج میلاد چون اونجا به خدا نزدیکتره ... صدام بیشتر بالا می‏ره ... آخه میدونید ؛ صدای آدم (انسان! که غم کشیدن کار هر شیاد نیست!) گنه‏کار از جلوی لبانش تجاوز نمیکنه ...  

**

حرف زدن با تو آسان و بدون تشریفات است و نیاز به گرفتن وقت قبلی نیست! هر بار هم که به سراغت می‏آیم با آغوش باز می‏پذیری ... بی آنکه گله‏ای از بی خبری و دوری ما از خود بکنی. با آنکه می‏دانی که با باز شدن گره مشکلاتم می‏روم تا گره بعدی ... گفتن حرف دل با تو آسان است و درد و دل کردن با تو شیرین‏تر و بهتر از گفتن دردهای خویش به دیگران است . تویی که درد ما را بهتر از خود ما می‏دانی . بار الها! درد دل را با تو گفتن و از تو کمک خواستن خود نشان بندگی و عجز و ناتوانی ما است ...

(به قلم یه بابایی _ که به دلایل امنیتی سیاست بازی از نام بردن اسم این شخص معذورم!!!)

 

مادرم چاقو را در حوض نشست

ماه زخمی می‏شد ...  

*** 

و من الله التوفیق

یا علی مدد



نویسنده » حق جو » ساعت 1:46 صبح روز پنج شنبه 86 فروردین 23

<      1   2   3      >
 
لیست کل یادداشت های وبلاگ