سفارش تبلیغ
صبا ویژن



ناله‏های فراق (15) -






درباره نویسنده
ناله‏های فراق (15) -
حق جو
بر حصیر دل نشستند آنقدر بیـــگانگان *** تا دگر بر روی آن یک آشنا هم جا نشد *** الهی! عاقبت محمود گردان ...
تماس با نویسنده





آرشیو وبلاگ
شروع
سخنی با دوست
ناله های فراق
علی در قرآن
رهاورد ولایت
مائده ولایت
نگاه تا نگاه
سفر نامه
رضوان
سکوت
شقشقیات
متفرقات




لینک دوستان
حضرت مقتدی (حفظه الله)
موعود
سایت اطلاع رسانی شیعه
سین جیم های اخلاقی
شیعه نیوز
بچه های قلم
مجمع جهانی اهل البیت (ع)
سایت مطالعات شیعه شناسی
دفتر مقام معظم رهبری (حضرت مقتدی)
وبلاگ تحلیلی دکتر محمدصادق غلامی
سایت تخصصی حضرت فاطمه (س)
درگاه پاسخگویی به مسائل دینی
مرکز اطلاع رسانی فلسطین
کتابخانه امام علی(ع)
سایت میثاق (غدیر)
سایت غدیر
سید مرتضی آوینی
قطعه 26 (حسین قدیانی)
مرحوم آیت الله بـهـجـــــت
کاروان فرهنگی منتظران ظهور
حجت الاسلام و المسلمین جاودان
آیت الله حاج شیخ مجتبی تهرانی (ره)
مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی
پایگاه وبلاگ نویسان ارزشی-پاونا
از ره بر چه می دانید؟
موسسه تبـیـــان
خون شهدا
حجاب نیوز
شهاب مرادی
جنبش دانشجویی حیا
نهِ/ دی/ هشتاد و هشت
مرکز پاسخگویی به سوالات دینی
قالب ساز مذهبی


عضویت در خبرنامه
 

لوگوی وبلاگ
ناله‏های فراق (15) -



آمار بازدید
بازدیدهای امروز: 5  بازدید

بازدیدهای دیروز:36  بازدید

مجموع بازدیدها: 220502  بازدید
 RSS 

   

هو الجمیل

باذن الله و اذن رسوله و اذن مولانا امیرالمؤمنین

اعوذ بالله من نفسی

 

طائف:

پیامبر(ص) برای تبلیغ دین مبین اسلام سنگ ها خوردند، خون از لبانشان جاری شد ...

و به گمانم زینب(س) نبود ...!

جنگ احد:

مال پرستان و شیفتان دنیای فانی فرمان رسول الله را فراموش کردند و جنگ برگشت، از پشت دشمن حمله کرد، همو که بعد ها اظهار به دین اسلام کرد و شد فرمانده کشور گشایی هایی اولی و دومی ... و علی(ع) بیش از 70 زخم برداشت در دفاع از مولای خویش ...

و فاطمه(س) هم بود ...!

مدینه؛ در بستر بیماری! (شهادت):

پیامبر(ص) فرمود: لعن الله من تخلف عن جیش اسامه، چون اسامه که جوانی 23 یا 24 ساله بود فرمانده لشکری را داشتند که پیامنبر دستور داده بودند تشکیل شود .. مگر می رفتند آنان که باید می رفتند! یکی از دلایل تشکیل این سپاه خارج نمودن مزاحمان تشکیل حکومت علی(ع) بود ...

و فاطمه(س) بود و زینب (س) هم بود ...!

مدینه؛ در آستانه رحلت! (شهادت):

پیامبر فرمود: اکنون که به لشکر نمی پیوندید لا اقل کاغذ و مرکبی فراهم کنید که بگویم برایتان تا بعد از من دچار اختلاف نشوید؛

ملعون گفت: ... (بماند چه گفت!!) حسبنا کتاب الله ...

و فاطمه(س) بود و زینب(س) هم بود ... !

مدینه، بعد از رحلت! (شهادت) پیامبر رحمت(ص)، جلوس درب خانه امیرالمؤمنین(ع):

دربهای قیمی چ.بی بودند و با میخهای بزرگی محکم میشدند، آنها می توانستند درب را باز کنند ولی برای ایجاد رعب و وحشت آن را سوزاندند، همانگونه که مستحضرید، چوب اگر بسوزد جمع میشود، و طبیعتاً میخهای روی چوب برجسته میشود در اثر این سوختگی؛ و ...

و زینب (س) هم بود ...!

مدینه، کوچه بنی هاشم:

دستهای امیرالمؤمنین(ع) را بسته اند و فاطمه(س) در پی مولایش و قلاف شمشیر ...

و زینب (س) هم بود ...!

مدینه، در تاریکی شب:

به وصیت مادر شبانه و مخفیانه باید او را به خاک می سپاردند؛ و گریه های امیرالمؤمنین(ع) از دیدن ...

و زینب (س) هم بود ...!

کوفه، خانه امیرالمؤمنین(ع):

سر پدر خونی و بسته در آستانه شهادت،

و زینب (س) هم بود ...!

مدینه، منزل امام حسن(ع):

تشت خونی،‏ خون جگر پاره جگر رسول اکرم(ص)، ظاهراً بر اثر سم اینگونه شده بود ولی به گمانم بر اثر زخم زبانها اینگونه تکه تکه شده بودند،

و زینب (س) هم بود ...!

کربلا ...

و زینب (س) هم بود ...!

شام ...

و زینب (س) هم بود ...!

کاخ یزید ...

و زینب (س) هم بود ...!

______________

اضافات:

قصد روزه خونی نداشتم،‏ که کار هر خر نیست خرمن کوفتن!!!، چیزی بود که تو ذهنم گذشت تو راه برگشت به خونه یکی از همین شبا ...!

***

اللهم الجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد

و من الله التوفیق

یا علی مددی



نویسنده » حق جو » ساعت 9:49 صبح روز سه شنبه 87 اسفند 6

 
لیست کل یادداشت های وبلاگ