هو الجمیل
باذن الله
اعوذ بالله من نفسی
**
برگشت بی مقدمه بهم گفت: فاصله رسین تا بهشت فقط یک چشم به هم زدنه!!
بی مقدمه بهش برگشتم گفتم: اووووه! خرم از پل صراط که میخواد عبور کنه خیلی طول میکشه ... تازه اگه عبور کنه!!
ولی بعدش به جملش خیلی فکر کردم ...(یک روزی ذهنم رو شمغول کرده بود!) شما چی فکر میکنید؟ و چی برداشت میکنید از حرفش؟
خرما نتوان خورد از آن خــــار که کشتیم دیبا نتوان کرد از آن پشــــم که رشتیم
پیری و جوانی پی هم چون شب و روزند ما شب شد و روز آمد و بیدار نگشتیم
و ... بماند! (جزو همان بماندها!)
**
اللهم الرزقنا توفیق الطاعة
و من الله التوفیق
یا علی مددی
نویسنده » حق جو » ساعت 1:46 عصر روز چهارشنبه 88 مرداد 28