هو الجمیل
هر چه در زمین و آسمانهاست همه به تسبیح و ستایش یکتا خدای عالم که مقتدر و حکیم است مشغولند
سوره مبارکه حشر آیه یک
**
حکما با توجه به پی بردن اهمیت درس و دانش - و صد البته نه از روی چشم رو هم چشمی و گرفتن مدرک برای پز دادن !!!! - تقریبا میشه گفت صد درصد همه ماها یه جورایی درگیر کنکور و امتحان بودیم ... آقا همه میدونن که کنکور یه امتحان سخت هست . و بین همه هم هست . همه سال آخریها. باید رتبمون خوب بشه تا قبول بشیم ... باید زحمت کشید ، سخته. از همه چیز امتحان میگیرن ... باید توی همه چیز آدم قوی باشه تا رتبش خوب بشه ... اگه رتبمون خوب نشه قبول نمیشیم آقا ... اگه رتبمون خوب نشه قبول نمیشیم ... یا سیدی !!
باید رتبمون خوب بشه ، ما آبرو داریم ، اگه رتبه بد بشه آبرو میره ... سخته، همه سال آخری ها هستند ...
ثلاث مائه و ثلاثه عشر ... به فارسی میشود ؟ سیصد و سیزده. ببینید رفقا آدم باید رتبه اش کمتر از سیصد و سیزده شود و گر نه آبرویش میرود . بین کل سال آخری ها ، سخته ولی باید زحمت کشید ... باید زحمت کشید ... خیلی ها دارند زحمت میکشند ... به این سادگیها نیست ...
آدم بمیرد بهتر است از اینکه رتبه اش بد شود ... اگر قرار است رتبه بدتر از ثلاث مائه ... بدتر از سیصد و سیزده شود. بهتر است آدم بمیرد خفت دارد ...
چرا سیصد و سیزده ؟
نمیدونم ... نمیفهمم . پزشکی دانشگاه تهران با سیصد و پنجاه نفر پر میشه.
آره ما همیشه برا سیصد و پنجاه زور میزنیم .. اما چرا سیصد و سیزده؟
شاید سهمیه ها را هم کم کرده باشد ... ما که هیچ کدام سهمیه نیستیم ...؟
نمیدونم شاید همون سی و هفتایی باشه که از سیصد و پنجاه کم میاره نه؟
زیاد خودمو درگیر نکنم ، همه چیزا با حساب کتاب و اعداد درست نمیشه ... بعضیها با عدد سر و کار ندارن ... این سیصد و سیزده هم باید بلد بود ... عددها مال ماهاست که تا میریم جایی فقط به فکر خرید و فروش و تاریخ و سن و این جور چیزاییم . وگر نه اونایی که خودشونو درگیر همین سیصد و سیزده کردن و مشغولش شدند با اعداد چه کار ...
با اختلاص از کتاب
ناصر ارمنی نوشته رضا امیرخانی
**
کوچه های خراسان
چشمههای خروشان تو را میشناسند
موجهای پریشان تو را میشناسند
پرسش تشنگی را تو آبی ، جوابی
ریگهای بیابان تو را میشناسند
نام تو رخصت رویش است و طراوت
زین سبب برگ و باران تو را میشناسند
هم تو گلهای این باغ را میشناسی
هم تمام شهیدان تو را میشناسند
از نشابور با موجی از لاگذشتی
ای که امواج طوفان تو را میشناسند
بوی توحید مشروط بر بودن توست
ای که آیات قرآن تو را میشناسند
گر چه روی از همه خلق پوشیده داری
آی پیدای پنهان او را میشناسند
اینک ای خوب فصل غریبی سر آمد
چون تمام غریبان تو را میشناسند
کاش من هم عبور تو را دیده بودم
کوچه های خراسان تو را میشناسند
شادروان قیصر امین پور
**
____________
اضافات :
1) امروز سالروز تولد امام رئوف ، شمس الشموس ، غریب الغربا ، معین الضعفا ، السلطان ، علی بن موسی الرضا (ع) هست و همچنین سالروز ادامه کار وبلاگ نویسی من البته در پارسی بلاگ ... قطعا و یقینا خوب کار نکردم ... تاثیر گذار نبودم ... ولی مدد هم ز غیر تو ننگ است یا علی مددی.
2) از نوشتن داستان بالا قصد و غرضایی (قرضایی!) داشتم . صد البته اعداد و ریاضیات و علوم مهم هستند ولی هدف داستان چیز دیگه بود ... تو رو خدا منو محکوم به این تحجر بازیا نکنید که گوشه نشینی بهتر است و از این بازیا ...
3) و صد البته که رموزی در قرآن هست که با اعداد سر و کار داره ... مراد از این تمسخر اعداد تمسخر اعداد مادیاتی بوده میدونم که همتون فهمیدید مراد چی بوده ... به هر حال جهت واضح کردن قضیه و مورد استفاده بیشتر قرار گرفتن داستان عرض میکنم .
***
و من الله التوفیق
یا علی مددی