سفارش تبلیغ
صبا ویژن



سخنی با دوست(24) -






درباره نویسنده
سخنی با دوست(24) -
حق جو
بر حصیر دل نشستند آنقدر بیـــگانگان *** تا دگر بر روی آن یک آشنا هم جا نشد *** الهی! عاقبت محمود گردان ...
تماس با نویسنده





آرشیو وبلاگ
شروع
سخنی با دوست
ناله های فراق
علی در قرآن
رهاورد ولایت
مائده ولایت
نگاه تا نگاه
سفر نامه
رضوان
سکوت
شقشقیات
متفرقات




لینک دوستان
حضرت مقتدی (حفظه الله)
موعود
سایت اطلاع رسانی شیعه
سین جیم های اخلاقی
شیعه نیوز
بچه های قلم
مجمع جهانی اهل البیت (ع)
سایت مطالعات شیعه شناسی
دفتر مقام معظم رهبری (حضرت مقتدی)
وبلاگ تحلیلی دکتر محمدصادق غلامی
سایت تخصصی حضرت فاطمه (س)
درگاه پاسخگویی به مسائل دینی
مرکز اطلاع رسانی فلسطین
کتابخانه امام علی(ع)
سایت میثاق (غدیر)
سایت غدیر
سید مرتضی آوینی
قطعه 26 (حسین قدیانی)
مرحوم آیت الله بـهـجـــــت
کاروان فرهنگی منتظران ظهور
حجت الاسلام و المسلمین جاودان
آیت الله حاج شیخ مجتبی تهرانی (ره)
مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی
پایگاه وبلاگ نویسان ارزشی-پاونا
از ره بر چه می دانید؟
موسسه تبـیـــان
خون شهدا
حجاب نیوز
شهاب مرادی
جنبش دانشجویی حیا
نهِ/ دی/ هشتاد و هشت
مرکز پاسخگویی به سوالات دینی
قالب ساز مذهبی


عضویت در خبرنامه
 

لوگوی وبلاگ
سخنی با دوست(24) -



آمار بازدید
بازدیدهای امروز: 73  بازدید

بازدیدهای دیروز:12  بازدید

مجموع بازدیدها: 223484  بازدید
 RSS 

   

هو الجمیل

 

ای مردم همانا آن پیغمبر حق برای (هدایت شما) از جانب خدا آمد چنانچه ایمان دارید (در دنیا و عقبی) برای شما بهتر است و اگر کافر شوید پس هر چه در آسمان و زمین است همه ملک خداست و خدا (به احوال هر مومن و کافر) دانا (و در ثواب و عقاب آنان) درستکار است

نساء - 170

**

شخصی در دعایش میگفت : ای خدای من ، چه بسیار نافرمانی کردم و مرا عقوبت نفرمودی. به او ندا رسید : ای بیچاره ، چه بسیار تو را کیفر دادم و ندانستی . آیا لذت مناجات و راز و نیاز با من چشیده‏ای؟ چه کیفری بالاتر از آن که نتوانی با من راز و نیاز کنی و اگر کنی لذت از آن نیابی!!

(این ظرایف منبع نداره)

**

 

تا حالا چند بهار رو دیدید ؟! .. چند سال از زندگیمون میگذره؟! .. چند سالش رو منتظر بودیم؟! .. چند ماهش رو منتظر بودیم؟! .. چند هفتش رو منتظر بودیم؟! .. چند روزش  رو منتظر بودیم؟! .. چند ساعتش رو منتظر بودیم؟! .. چند دیقش( دقیقه‏اش!) رو منتظر بودیم؟! .. چند ثانیش رو منتظر بودیم؟! .. چند آنی و کمتر از آنیش رو منتظر بودیم؟! ..  (خدایا ! مارا آنی و کمتر از آنی به خودمان واگذار مکن ..... ) منتظر کیه ؟ چه شرایطی داره ؟ آیا به اونایی که داروی ایدز رو با تلاش پیدا کردند میگن منتظر ؟!!! آیا به اونی که بمب اتم رو تو هیروشیما انداخت و اونی که دستور این کار رو داد هم منتظر میگن ؟!! آیا اونی که برق رو اختراع کرد منتظر بوده ؟!! آیا اونی که با همین برق، انسانها رو شکنجه میده تا مثلا یه کلمه بیشتر حرف بزنن (که انسان همان به که خاموش باشد!!!!!) منتظره ؟!! آیا اونی که خونش نشسته و فقط میگه : اللهم عجل لولیک الفرج منتظر هست ؟!! آیا اونی که در راه انتظارش به جز اینکه هر شب چهارشنبه بره جمکران کار دیگه‏ای نمیکنه ،اون هم منتظر هست ؟!! ...

مسلمانان مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید!!

آدم‏ها (بهتره بگم انسان‏ها!!! که غم کشیدن کار هر شیاد نیست!!) میگذرند .. فقط صدای پاهاشون شنیده میشه .. با هم حرف نمیزنند .. سراغی از هم نمیگیرند .. هر کس به نقطه‏ای خیره شده و غرق در تفکر .. شاید گزافه میگم ... شاید زیادی دارم تند میرم .. ولی فکر میکنم اسلام (حد اقل ظاهرش!!) جنوب شهر (با اون همه بدبختی‏هاش و گرفتاری‏هاش) بیشتر نمود داره تا اون بالا .. مردم دنبال چیند (چه هستند!) خیلی خوبه ... خانه فراخ ... مرکب (ماشین) راهوار .. ولی به چه قیمت .. فقط اینو یاد گرفتند که بگرد تا بگردیم ... گشتن دور خود .. بی هدف .. دور محوری که تارش خودخواهیست و پودش خود پرستی .. گشتن حول محوری که برایش مهم نیست دیگری در این چرخش له شود ... به هر قیمت .. مهم اینه که من خود خواه به شهوتم .. به خوراکم .. به پوشاکم .. برسم . حالا میخواد این وسط دوست و دشمن و آشنا و غریبه له بشن هم بشن ...

من از رویـــیدن خـــار سر دیــــوار دانستم

که نا کس کس نمیگردد بدین بالا نشینیها

زندگی بدون چاشنی معنی داره؟! عشق کجاست ؟!! به قول یکی از برنامه‏های تله ویزیون!‏ «عشق همینجاست تو کجایی؟!!»

**

هاتفی از گوشه میخانه دوش    گفت ببخشند گنه می بنوش

  لطف الهی بکند کار خویش    مژده رحمت برساند سروش

  این خرد خـــــــام به میخانه بر    تا می لعل آوردش خون بجوش

 گرچه وصالش نه بکوشش دهند    هر قدر ای دل که توانـــی بکوش

   لطف خدا بیشتر از جرم ماست     نکته سر بسته چه دانی خموش

 گوش من و حلقه گیسوی یار     روی من و خاک در می فروش

حافظ «علیه الرحمة»

**

 

پراکنده گویی  :

میخواستم به مناسبت مناسبات!! بنویسم ( شهادت ابالمهدی«ع» ، آغاز ولایت مولا و مقتدانا «حضرت حجت» ، سالروز عقد پیامبر رحمت و عشق «ص» و همسر بزرگوارشان، حضرت خدیجه «س» ) ... ولی طبق معمول دستم نرفت که بره!! ... (یعنی نرفت که بنویسم !! ) حال و روزمون تو اول سال خیلی عرفانی بود ... به قول معروف عرفانمون زده بود بالا و نزدیک بود خون دماغ بشیم !!! نشونه‏های زیبایی دیدم ، نشونه‏هایی از بخشش ، از لطف ، از کرم ، از مهربونی‏ .. از همون اولین لحظات اول سال جدید ... امیدوارم این حس و این نشانه‏ها همچنان ادامه داشته باشه ... آمین! 

 

***

و من الله التوفیق

یا علی مدد 



نویسنده » حق جو » ساعت 7:39 عصر روز جمعه 86 فروردین 10

 
لیست کل یادداشت های وبلاگ