بسم الله الرحمن الرحیم
باذن الله (جل جلاله) و اذن رسوله (صلی الله علیه و آله) و اذن مولانا امیرالمؤمنین (علیه السلام)
اعوذ بالله السمیع العلیم من همزات الشیاطین و اعوذ بالله من نفسی
«أَنزَلَ مِنَ السمَاءِ مَاءً فَسالَت أَوْدِیَةُ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السیْلُ زَبَداً رَّابِیاً وَ مِمَّا یُوقِدُونَ عَلَیْهِ فى النَّارِ ابْتِغَاءَ حِلْیَةٍ أَوْ مَتَاعٍ زَبَدٌ مِّثْلُهُ کَذَلِک یَضرِب اللَّهُ الْحَقَّ وَ الْبَاطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَب جُفَاءً وَ أَمَّا مَا یَنفَعُ النَّاس فَیَمْکُثُ فى الاَرْضِ کَذَلِک یَضرِب اللَّهُ الاَمْثَالَ.»سوره رعد-آیه 17
1- شناخت حق و باطل گاهى براى انسان چنان مشکل و پیچیده مى شود، که حتما باید سراغ نشانه رفت:
الف: حق همیشه مفید و سودمند است، همچون آب زلال که مایه حیات و زندگى است؛ اما باطل بی فایده و بیهوده است، نه کفهاى روى آب هرگز کسى را سیراب مى کنند و درختى را می رویانند؛
ب: باطل همواره مستکبر، بالا نشین، پر سر و صدا، پر قیل و قال، ولى تو خالى و بى محتوا است؛ اما حق متواضع، کم سر و صدا، اهل عمل و پر محتوا و سنگین وزن است.
ج: حق همیشه متکى به نفس است، اما باطل از آبروى حق مدد مى گیرد
2- آب زلال کمتر کف به روى آن آشکار مى گردد، کفها به خاطر آلوده شدن آب به اجسام خارجى مى باشد.
3- همیشه بهره ها به میزان آمادگیهاست و لیاقتهاست!
4- باطل دنبال بازار آشفته مى گردد! باطل به سراغ بازار آشفته میرود، تا از آن بهره گیرد؛ اما هنگامى که آرامش پیدا شد و هر کسى به جاى خویشتن نشست، و معیارها و ضابطه ها در جامعه آشکار گشت، باطل جائى براى خود نمی بیند، و به سرعت کنار میرود!
5- باطل تنها در یک لباس ظاهر نمى شود.
6- بقاى هر موجود بسته به میزان سود رسانى او است! آن چه به مردم سود میرساند، باقى و برقرار می ماند. به همین ترتیب انسانها، گروهها، مکتبها، و برنامه ها به همان اندازه که مفید و سودمندند، حق بقاء و حیات دارند؛ و اگر می بینیم مکتب باطلى مدتى سر پا می ماند، این به خاطر آن مقدار از حقى است که به آن آمیخته شده که به همان نسبت، حق حیات پیدا کرده است!
7- چگونه حق، باطل را بیرون مى ریزد.کلمه ”جفاء“ که به معنى پرتاب شدن و به بیرون پریدن است، نکته لطیفى دربردارد، و آن اینکه باطل به جائى مى رسد که قدرت نگهدارى خویش را ندارد، و در این لحظه از متن جامعه خارج می شود!
8- باطل در بقاى خود مدیون حق است.
بعضى از مفسران گفته اند که در آیه فوق در حقیقت سه تشبیه آمده است:
یکی نزول آیات قرآن از آسمان وحى تشبیه به نزول قطرات حیات بخش باران شده است،
و دوم دلهاى انسانها تشبیه به زمینها و دره هایی شده که هر کدام به اندازه وسعت وجودشان بهره مى گیرند،
(گفت پیغمبر به دامادش علی *** صیقلی کن صیقلی کن صیقلی)
و سوم وسوسه هاى شیطانى به کفهاى آلوده روى آب تشبیه شده است.
داغِ شهریورِ بی تو به دلم مانده هنوز
کــاش با مِـهر تو مُهری بخـورد پاییزم
رَبّ ِ هَب لی مِن لَدُنکَ ذُرِّیهً طَیبَهً اِنَّکَ سَمیعُ الدُّعآءِ