• وبلاگ : 
  • يادداشت : اخلاص!
  • نظرات : 0 خصوصي ، 4 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    اين شعر فقط و فقط براي عيان شدن قسمتي از نقطه چينهاي توي نوشته هام است:
    (کنايه با غير شماست... حاشيه هم نيست!)

    بايد کمک کني کمرم را شکسته اند
    بالم نميدهند، پرم را شکسته اند
    نه راه پيش مانده برايم نه راه پس
    پل هاي امن پشت سرم را شکسته اند
    هم ريشه هاي پير مرا خشک کرده اند
    هم شاخه هاي تازه ترم را شکسته اند
    حتي مرا نشان خودم هم نمي دهند
    آيينه هاي دور و برم را شکسته اند
    گل هاي قاصدک خبرم را نمي برند
    پاي هميشه ي سفرم را شکسته اند
    حالا تو نيستي و دهان هاي هرزه گو
    با سنگ حرف مفت، سرم را شکسته اند
    (مخصوصا کساني که شانه به شانه ام بودند)

    محتاج دعايم برادر!
    يا زهرا(س)

    بسم رب الشهداء

    سلام
    "يكم بيشتر تفكر كنيد ... حرفها و كنايه هاي اطرافيان رو نشنيده بگيريد ..." ممنون که اين حرف رو ياد آوري کردي چراکه دقيقا همين حرف رو 25 روز پيش بهم گفته بودي. بيشتر از اينها بايد تفکر کنم.حق با برادر بزرگمه!

    اون نطق ها کنايه نبود،کنايه نما بود! دليلشم بخاطر مسائل امنيتي برادري در اينجا مطرح نميکنم، انشاالله حضوري خواهم گفت.اميدوارم همينطور که ذکر کردي "کنايه ها رو نشنيده ميگيرم..." از نوشته هام ناراحت نشده باشي.
    طبق ماده13وجوديتم: من طاقت ناراحتي داداش بزرگم رو ندارم.

    التماس دعا
    يا علي

    سلام
    حذف اون پست واقعا کار جالبي بود؟ از خاطر نوشته خط خطي اينقدر به حاشيه رفت که منجر به حذف اون پست شد! خيلي جالبه!

    اونقدر سرمون شلوغه که هرکسي کمي متفاوت با نوشته هاي ما حرفي بزنه اون حاشيه تلقي ميکنيم و قطع مباحثه ميکنيم! حتي وقت نميزاريم جلسه اي داشته باشيم...
    داداش جان اگه حرف اشتباهي زدم يا به قول خود شما به حاشيه رفتم تماما 10 دقيقه وقت ميبرد تا کلامي باهام حرف ميزدي که هم نوشتتو خوب متوجه شم هم چيزي ياد بگيرم....
    اما الان دارم ياد ميگيرم که حرفي در باره نوشته يا سخن کسي نزنم! ميترسم يا ازم دور بشه يا به حاشيه برم....
    به دليلي اين نوشته آبي رو که قبلا نوشته بودم دوباره تکرار ميکنم"برادر نمايي گفت: کار براي امام زمان آدم هاي بزرگي مثل ميطلبه نه مثل تو(من) کوچيک " واقعا دارم به نتيجه ميرسم حرف زدن من حاشيه ايه(لابد بچم) پس کلام پس معرکست! امام زمان هم نگامون نميکنه... ظاهرا اگه مثل شما باشيم مورد عنايتيم!

    حرف هاي من مثل رهگذريه که از اينور گوش داخل و از اونور خارج ميشه.کمتر حرف بزنم فکنم به حرفام احترام گذاشتم.

    رفتم تو حاشيه!!!مگه نه؟

    التماس دعا براي آقا(اي بابا بازم گفتم! نبايد دعا کنيم قبلش بايد براي خودمون دعا کنيم، آهان پس تو مراسم دعاي ندبه بايد ندبه نخونيم اول بايد خودمونو دعا کنيم! الان ياد گرفتم! آهان کمي بزرگ شدم مگه نه! الان از اون بصيرتي که تو نشريه نوشتيد استفاده کردم.)

    التماي دعا براي هرکي که دوست داري
    يا علي

    پاسخ

    هوالجميل ... اولاً خصوصي فرموده بوديد اين پيام رو كه بنده با اجازه عزيز دلم عمومي مي نمايم ... ثانياً ... نوشته تنهايي قرار بود براي تنهايي خودم باشه ... همين ... شما كلاً ‏زياد چيزهاي اطراف رو به خودت مي گيري ... ضمناً‏ بنده عرض نكردم شما به حاشيه بردي نوشته رو، عرض كردم نوشته تنهايي به دليل به حاشيه رفتن حذف شد ... ديدي تفاوت از زمين تا زيرزمين است‏؟ همه متلك ها رو نشنيده مي گيرم چون حدس ميزنم چي فكر ميكني !!! و تو چه شرايطي هستي ... اما در مورد دعاي ندبه ... ما تو دعاي ندبه زار مي زنيم و ندبه مي كنيم از فراق امام زمانمون ... كه بيشتر هم حالت سوالي داره؟ كجاست بقيه الله؟ كجاست رابط بين زمين و آسمان؟ كجاست ؟ كجاست؟ در حقيقت داريم از خودمون سوال ميكنيم؟ كجاست امامت آقا محمد؟ كجاست صاحبت آقاي حق جو؟ كجاست؟ واقعا كجاست؟ ديشب تو جلسه اي همين مسئله طرح شد ... به خودش قسم بغضم رو خوردم تا تونستم ادامه بدم ... كما في السابق توصيه برادرانه (البت كوچكتر) من به شما اين هست كه يكم بيشتر تفكر كنيد ... حرفها و كنايه هاي اطرافيان رو نشنيده بگيريد ... يكمي هم به من فرصت بده .. چون نياز شديد دارم به تفكر ... چشم وقت ميگذارم با هم صحبت كنيم ... من هم دلم برات تنگ شده ...

    سلام
    نوجوان12 ساله اي بود که گفت: نفس کشيدن ما هم بايد براي رضاي خدا باشد،رسيدن به معشوق راهي جز رضاي او نيست.
    و سحرگاهي سجده بر خاک نهاد،زمزمه اي به گوش رسيد"به معشوقم رسيدم..." و حال 28 سال از اين سجده سر بلند کرد و پلاک او راوي نفس هاي او شد...

    ياعلي برادر