سلام عليكم.
چون حرفي راجع به امام زدم... برگشتم كه توضيح بدم به چند دليل كه فعلا دلايلش مهم نيست.
گفتم كه ميخواستم در مورد مسائلي با شما حرف بزنم كه فرصتش پيش نمي اومد. و اون مسائل مربوط ميشن به اصل مسئله ي ولايت فقيه و انقلاب ما...
راستش من چند روز پيش توي يكي از وبلاگا كه مطلبي در مورد وصيت نامه ي امام مطلبي نوشته بود ، يه چيزي نوشتم ، ميذارمش اينجا... ميخوام در موردش نظرتونو بدونم:
سلام عليکم.پاسخ سوال آخر شما رو ميدم : اشکال داشت ! چه اينکه آقاي خميني اين جملات را در مورد خودشون گفته بودن و چه اينکه در مورد آينده ي انقلاب.و علت هر دو هم يکيست ، اينکه آيا آقاي خميني از روشي که اسلام به عنوان کامل ترين دين براي نوع حکومت در خود داشت ، اطلاع نداشتند؟ يا داشتند؟ و اگر نداشتند چطور به عنوان فقيه در زمان غيبت امام عصر(عج) ، ميشه انقلابشونو خارج از فقه و انديشه و عمل فقيه ، ندوست؟ که چنين مطلب ساده اي رو نميدونستند. و اگر هم اطلاع داشتند ، چطور بعنوان ولي فقيه زمان غيبت ، پذيرفتند و اجازه دادند که ما بجاي برگيري روش اسلامي حکومت ، "جمهوري" رو انتخاب کنيم . که حالا نه واقعا اسلامي باشيم و نه جمهوري.. آخه اسلام در لباس جمهوري ميشه؟ يا بايد روميه روم بود و يا زنگيه زنگ! مگه ما براي اسلام انقلاب نکرديم؟ پس چرا با آوردن روش حکومت از غرب ، آينده ي حکومت رو به تزلزل کشونديم؟ بله اشکال داشت! و آقاي خميني هم در فرداي حساب و کتاب هاشون بايد پاسخ گو باشند بخاطر تصميمشون . و هم بايد ميترسيدند از آينده ي انقلاب.دلي آرام و قلبي مطمئن!؟براستي اسلام شيوه اي براي حکومت نداره؟ يا داره؟ يعني فقهاي ما انقدر بي خبر بودن!؟ حتي در زمان آقاي خميني... مگه خبرگاني نبودند؟ آقاي مطهري و... اينها هم بي خبر بودند لابد!
سوالي كه مطرح شده بود اين بود كه آيا اشكالي داشت امام در متن وصيت نامه نوشته بودند: « با دلي آرام و قلبي مطمئن و روحي شاد و ضميري اميدوار به فضل خداي متعال از خدمت خواهران و برادران مرخص و به سوي جايگاه ابدي سفر مي كنم » ؟