هو الجمیل
باذن الله(جل جلاله) و اذن رسوله (صلی الله علیه و آله) و اذن مولانا امیرالمؤمنین(علیه السلام)
و اعوذ بالله من نفسی
رفعِ رذائل و کسبِ فضائل
معتقدیم که در راه رشد باید اول رذایل را کنار زد و سپس فضایل را گرفت. البته غرض ترکِ کل فضائل در دوران ترک رذایل نیست، که باید واجبات را انجام داد هر چند حکمتش را نفهمیم و خاصیتش را درک نکنیم.
به هر حال، رفع رذائل، مقدم بر کسب فضائل است.
شاید بتوان به نحوی تمام راه رشد و کمال و رضا و رضوان را در همین دو شیء خلاصه نمود: دفع و رفع رذائل، اخذ و کسب فضائل.
اگر پیش از رفع رزائل به اخذ و کسب فضائل بپردازیم دقیقا همچون کج نهادن خشت اول است که «خشت اول چون نهد معمار کج/تا ثریا میرود دیوار کج».
چه بسیار کسانی که ابتدائاً با صداقتی اجمالی پای در عرصه زهد و معنویت ندادند لکن چون رذائل مهمه ای را از وجودشان زائل نکرده بودند، فضائلی که کسب کردند موجب ریا و نفسانیات شده و عملا نه تنها به قرب خدا نائل نگشتند بل که شیطانی شدند و ظاهر معنوی را پل دنیا و ممر معیشت خویش گرفتند.
سه رذیله اصلی:
تمام رذایل در سه رذیله اصلی خلاصه می شود: ریاء ، حبّ الدنیا ، حب ّ النفس.
حبّ النفس از همه رذائل بدتر و خرد کننده تر است. بعد از حبّ النفس، حبّ الدنیا قرار دارد و نهایتاً ریاء. ریشه ریاء حب الدنیا است، اگر حب الدنیا را از خود دور کنیم، ریا را نیز رانده ایم. اصولا چون حب الدنیا در وجود ما شعله ور است مبتلا به ریا هم می شویم.
آقا محمد، بیا ساعتی را در این دو رذیله بیاندیش، اینجاست که فرموده اند: «تفکر ساعة خیر من عبادة سبعین سنه»=«ساعتی اندیشیدن، بهتر از هفتاد سال عبادت است».
مظاهر دنیوی چهار چیز است: جاه و ثروت، بطن و شهوت.
جاه طلبی و مال دوستی نباید مطلقاً در وجود کسی که طالب کمال است باشد. ما باید دنبال زندگی پاک و سالم خود باشیم و اگر رضای خداوند حکیم بود، هر چه میزان از جاه و موقعیت و قدرت اجتماعی که برای ما حاصل شد، و هر مقدار مال و ملک و ثروتی که به دستمان آمد، به همان مبلغ و اندازه راضی باشیم و دل به ذره ای بیش از آن ندوزیم. (ر.ک: سوره نساء-آیه 32) (حقیر نوشت: به نظرم این با احادیث و روایات در باب کسب روزی حلال منافاتی ندارد، تلاش برای کسب روزی ما عطش داشتن مال توفیر زیادی دارد، نیز جهاد اقتصادی با طمع!)
اما دو مظهر دیگر دنیوی یعنی بطن و شهوت را باید در حد مشروع و درست داشته باشیم. حذف این دو اگر امکان داشته باشد، امری ناصواب است. هنر واقعی آنجایی است که غریزه هر دو در وجودمان باشد و میل درونی داشته باشیم اما افسار آن غرائز را خود به دست بگیریم.
دریغ که اصطلاح زُهد همچون بسیاری کلمات در اذهان ما به صورت خطا جا افتاده است. معمولا وقتی کلمه زهد و زاهد به میان می آید، در تصور ما یک انسان لاغر اندام و با لباس های پاره و زندگی ساده نقش می بندد! این زهد واقعی نیست! زیباترین و دقیقترین معنای زهد در حدیثی از امیرالمؤمنین (علیه السلام) آمده است که حضرت زهد را عمل به این آیه می دانند: «لا تأسوا علی ما فاتکم و لا تفرحوا بما ءاتاکم» (حدید - 23) = {اگر چیزی را از دست دادید، ناراحت و غمگین نباشید؛ و اگر چیزی را بدست آوردید و خدا به شما مرحمت فرمود، شاد نبوده و مغرور نشوید}.
حال می رسیم به ام الخبائث، حب النفس! (لازم به ذکر است = در روایت شریف آمده است: حب الدنیا رأس کل الخطیئه؛ قرآن و اهل بیت و حکیمان مطابق فهم و ظرف جمیع مخاطبین صحبت می کنند. ریا و حب الدنیا برای همگان قابل درک است، اما نفس! چیزی است که اساسا شناخت و چیستی آن برای اکثریت ادمیان دور از درک و فهم استچه رسد به مرحله عملی اصلاح و رشد!)
ادامه دارد ... انشاء الله ...
(بر گرفته از کتاب رضوان-مجید جعفری تبار)
___________________
اضافه بر سازمان1: إنّا أعطیناک الکوثر
اضافه بر سازمان2: به تماشا سوگند، و به آغاز کلام، و به پرواز کبوتر از ذهن، واژه ای در قفس است. (سهراب (علیه الرحمه))
اضافه بر سازمان3: ... همون واژه ای در قفس است! فعلاً!!!!
مدد ز غیر تو ننگ است، یا علی مددی
و من الله التوفیق
هو الجمیل
باذن الله (جل جلاله) و اذن رسوله (صلی الله علیه و آله) و اذن امیرالمؤمنین (علیه السلام)
و اعوذ بالله من نفسی
پیشین نوشت:
پرسشی که مطرح شد: چگونه می توان به مقام رضوان نائل شد؟
پاسخ: اولاً بیایید دنیا را بر خود سخت نگیریم. با اراده جدی می توان به درگاه مقام رضا رسید. اما بدانیم که همگان دارای چنین اراده ای نیستند و دنیا و مافیها نمی گذارد که دست از همه چیز بشوییم و رضوان حق را طالب و جویا باشیم. گاهی نیز مشکل، دنیا و مافیها نیست؛ بل که تردیدها و سوالات خودمان است؛ و گاهی ...
و اما بعــــد!:
ثانیاً:در قرآن کریم اوصاف و مشخصات و گروه هایی برای مقام رضا تعریف و نشان داده شده است.
نویسنده کتاب، تحقیق نسبتاً دقیقی در قرآن انجام داده اتد: 33 مورد یافت نمودند. 33 نیز حکمتی دارد: سی و سومین آیه از سی و سومین سوره قرآن کریم در مورد بالاترین کسانی است که در مقام رضا و رضوان قرار دارند: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» (احزاب-33)
از میان این 33 مورد چند مورد را با هم مرور می کنیم (باشد که رستگار شویم):
«خدا فرمود: امروز آن روزی است که راستی و راستگویی راستگویان و راست قامتان و درست کرداران، برای آنان سود می کند و منفعت بسیار می بخشد. انان را باغ ها و بهشت هایی است که از زیر آنها و اشجارش جوی هایی روان اسن و ایشان برای همیشه در آن جنات، جاویدانند و خداوند از ایشان خشنود است و آنان نیز از خدای خویش راضی و سپاسگذارند. آری این است آن رستگاری بزرگ» (مائده-119)
در آیه پانزدهم سوره حجرات به طور جامع و کامل صادقین بیان می فرماید؛
«قطعاً و یقیناً مومنان راستین کسانی هستند که ایمان به خدا و پیامبرش آورده و در این ایمان خود نیز هیچگونه تردیدی ننموده و با مال و جان در راه خدا تلاش و مجاهدت کنند. اینانند که راست می گویند».
یعنی اگر غیر اینان، اگر ادعای ایمان واقعی نمایند دروغگو هستند:
1- آنانکه اساساً ایمان نیاورده اند چه از باب کفر و چه از روی نفاق.
2- آنانکه ایمان آورده اند، لکن نه به خدا و حق، بل که به باطل و طاغوت و شیطان و ...
3- آنانکه خدا را پذیرفته و ایمان دارند، ولی به پیامبر اسلام ایمان نیاورده اند.
4- آنانکه هم به خدا و هم به رسول خدا ایمان اورده اند، ولی ثبات ندارند و گاهگاهی در این ایمان خود (و شاید در حقانیت رسول و یا ذات مقدس ربوبی) تردید دارند.
5- آنانکه به خدا و رسول ایمان دارند و ایمانشان نیز محکم و ثابت است، اما در عرصه عمل هیچ کاری نمی کنند و صرفاً در باطنشان به خدا و رسول ایمانی راسخ دارند!
6- آنانکه علاوه بر ایمان محکم و استوار به خدا و رسول در عرصه هایی عملی نیز تلاش می کنند، ولی آن عرصه ها عرصه مال و جان نیست؛ مثل عرصه علم و تبلیغ و هنر و ... ولی اگر جای مال یا جان پیش آید، ذره ای نیز قدم به جلو نمی گذارند!
7- آنانکه هم به خدا و هم به رسولش ایمان راسخی داشته و با مال نیز در راه خدا تلاش و مجاهدت می کنند، اما عرضه ایثار جان و از خود گذشتگی را ندارند
8- آنانکه هم به خدا و هم به پیامبرش ایمانی محکم دارند و با مال و جان نیز تلاش می کنند، اما این تلاششان فی سبیل الله نیست، بلکه فی سبیل الشیطان، فی سبیل الجاه، فی سبیل النفس و ... است.
تمام این هشت گروه از منظر قرآن کریم دروغگو هستند و بی جهت ادعای ایمان و خوبی می نمایند.
ادامه دارد ... انشاء الله ...
(بر گرفته از کتاب رضوان-مجید جعفری تبار)
________________________
اضافه بر سازمان1: قبل از هر گونه تصادف با وسیله ای یا چیزی، درگیری ذهنی و عملی و اتفاقات غیرمنتظره، گفته باشم که: پیاده سازی این کتاب، به چند دلیل هست که یکیش تذکری به شخص خودم می باشد، پس لطفا این برداشت نشود که حقیر قصد توهین به کسی را دارم! یا می خواهم به صورت مستقیم کسی را نصیحت نمایم! مخاطب اول شخصِ مفردِ این نوشته ها، شخص حقیر می باشد. حالا اگر کسی خواست استفاده کنه که قبول باشه.
اضافه بر سازمان2: خاطرم نیست در نوشته های این وبلاگ و وبلاگ قبلتر به صورت مستقیم به امر ازدواج اشاره نموده باشم؛ ولی ... نکته ای که به نظرم می رسد این است که: در امر خواستگاری سعی کنید تا جایی که میشود تا قبل از محرم شدن، از هر گونه ابراز علاقه مستقیم خودداری نمایید، دلیلش این است که وقتی که پای احساسات به میان می آید، عقل از کارایی می افتد. سعی کنید عاقلانه ازدواج کنید و عاشقانه زندگی کنید. قبل از ازدواج چشمانمان را خوب باز کنیم و بعد از ازدواج چشمانمان را کمی ببندیم! و دو طرف هم، این موضوع را به پای کم احساسی، یا مغرور بودن، یا عدم علاقه به همسر آینده، یا ... نمیگذارند انشا الله، و می گذارند به پای اینکه طرفین می خواهند کمک کنند به یکدیگر برای شناخت هر چه بیشتر قبل از عقد.
اضافه بر سازمان3: مطلب این اضافه بر سازمان، رو در پست "محبت، ترازوی دل" آورده بودم، ولی گفتم شاید خالی از لطف نباشه، حداقل برای خودم!! به قول آیت الله مجتبی تهرانی: تکرار یک چیز باعث میشه اون چیز ملکه ذهن بشه. (حالا ما کار نداریم علم روانشانی غربی و شرقی چی میگه! که البت(البته!) این علوم هم در تأیید فرمایشات بزرگان دینی ماست!)
* یک عمری همه دنبال کلید بهشت می گردند؛ خداوند متعال رمز ورود به بهشت را در یک کلمه به موسی (علیه السلام) فرمود: «محبت به خاطر من، عداوت هم برای خاطر من»؛ اینکه فرمودند: ولایت رمز قبولی همه اعمال است، یعنی همین.
دوست داشتن برای خدا، یعنی هر که را خدا دوست داشته باشد، تو هم دوست داشته باشی؛ یعنی ترازوی دلت بشود خدا. محبت برای خدا، نه برای چشم و ابرو و خط و خال. حتی نه برای خودت، فقط برای خدا.
آنهایی که در رفاقت، وسط کار کم می آورند برای این است که بخاطر خدا نکردند. اگر نه در این وادی هر چه بیشتر مبتلا بشوی مقرب تر می شود.
از کیمیای مهر تو زر گشت کوی من آری به یمن لطف شما خاک زر شود
آن کیمیا که همه دنبالش می گردند، محبت است. باقی اش بی راهه است و سنگلاخ.
بشوی اوراق اگر همدرس مایی که علم عشق در دفتر نباشد!
(بر گرفته از بخش پایانی فیلم طلا و مس)
اضافه بر سازمان4: تنها بنایی که اگر بلرزد، محکمتر می شود، دل است! دل آدمیزاد. باید مثل انار چلاندش، تا شیره اش در بیاید ... حکماً شیره اش هم مطبوع است.
(رمان منِ او - رضا امیرخانی)
اضافه بر سازمان5: یوسف فروختن به زر ناب هم خطاست نفرین اگر تو را به تمام جهان دهم
مدد ز غیر تو ننگ است، یا علی مددی
و من الله التوفیق
بسم الله الرحمن الرحیم
باذن الله (جل جلاله) و اذن رسوله (صلی الله علیه و آله) و اذن مولانا امیرالمؤمنین (علیه السلام)
اعوذ بالله من نفسی
اهل توکل، کثیری از اهل ایمان و عبادت، صرفا به همان دستورات عبادی و دینی ظاهری خود اکتفا می کنند و ضمن اینکه در باطن سعی دارند تا جایی که می توانند خوب باشند و اعمال دینی را تا حدود و لااقل در حد واجبات و مستحبات انجام دهند، به زندگی خود مشغولند و تقریبا هیچ چیزی مهمتر از خودِ زیستن و خوب زیستن آن هم در بعد دنیوی و مادی و جسمانی است. آن دسته از مؤمنین می باشند که قدری بالاتر از عامّه مؤمنان می اندیشند.
بیشترین سود و خاصیتی که برای اینگونه افراد می توان تصور نمود این است که انشا الله ضرری برای جامعه خویش ندارند.
اهل توکل با همت خویش به یک برتری رسیده اند نسبت به بقیه مومنین، و نه فقط در اوقات خاص عبادت، بلکه در تمام امور عادی زندگی خویش، خدا را مد نظر دارند و کارهایشان را هم محکم و جدی و با محاسبات دقیق و صحیح آغاز می نمایند و هم در آغاز هر کار، خدای بزرگ را می طلبند که یاری فرماید. این حالت توکل است و این افراد متوکلین می باشند.
اهل تفویض، آن دسته از اهل توکل هستند که اراده می کنند که در هیچ یک از امور زندگی خود به صرف اندیشه و تصور خود اکتفا ننمایند. او مقید می شود که تمام ریز و درشت کارهایش را مطابق دستورات خداوند اجرا نماید و برای تحقق این امر، طریق مختلفی را طی می کند و زحمت می کشد تا هر کاری و هر گفتاری و هر رفتار و اندیشه ای طبق موازین الهی و شرع مقدس باشد. گاهی از فرمان های آیات و ورایات، زمانی از صاحبنظران صادق، مواقعی از عمل دقیق به فتاوی و رسالات عملیه و ... و به هر حال، همه کوچک و بزرگ امورات خود را موافق قوانین الهی اعمال می نماید. این دسته یکایک امور را بر اساس اوامر الهی تنظیم می نمایند و به اصطلاح، امور خویش را به خداوند بزرگ تفویض می کنند. اینان مفوضین می باشند.
(البته تعابیر قرآن و روایات متعدد است و فرضاً گاهی کلمه متوکل بر کسی اطلاق شده است که بالاترین مقم ممکن را دارد. با علم به این امر، در صدد بیان و شرح خصوص حدیث شریف «پست قبلی» هستیم)
اهل تسلیم، آن دسته از مفوضین هستند که با تلاش و اراده و ریاضات نفسانیه، خود را به مرتبتی رساندیده اند که صد در صد، در قبال تمام اوامر و نواهی الهی و در مقابل همه ثمرات و نتایجی که به بار می آید، تسلیم هستند و لب به شکایت نمی گشایند و دم بر نمی آورند. اینان اهل تسلیم (=مسَلِّمین) می باشند.
اهل رضا، آنانند که از عمق وجود به هر آنچه فی سبیل الله پیش آید، خشنود می باشند. مانند اهل تسلیم نیستند که درد و فشار را تحمل نمایند؛ بلکه چون در معرفت و معنویت به کمال رسیده اند، هر آنچه که در راه وصول به معبود و معشوق است، هر قدر هم برای دیگران سخت و طاقت فرسا باشد، برای اینان شیرین است.
(جهت تقریب ذهن= پاسخ قسم ابن الحسن ابن علی(علیهم السلام) به پرسش حضرت سید الشهدا(علیه السلام)=احلی من العسل!)
و زیباترین و روشن ترین تصویری که در تاریخ ، برای درک و فهم مقام رضوان رخ نموده است، قضیه حضرت سید الشهدا(علیه السلام) می باشد.
حفظ و وصول به این مقام فوق العاده سخت است؛ در عین اینکه بسیار بسیار هم شیرین و لذت بخش می باشد. لذا باید قبل از هر چیز: مقام رضوان را بشناسیم. باید توجه کنیم که مقام رضا و رضوان جای ناز و إفاده و تنعم و عشوه و رفاه و تجملات و تشریفات نیست.
سوال: حال چگونه می توان به مقام رضوان نائل شد؟
پاسخ: اولاً به همه عزیزان نصیحت می شود که بیایید دنیا را بر خود سخت نگیریم و کاه را کوه نکنیم و از واضحات سوال ننماییم. با اراده جدی می توان به درگاه مقام رضا رسید. اما بدانیم که همگان دارای چنین اراده ای نیستند و دنیا و مافیها نمی گذارد که دست از همه چیز بشوییم و رضوان حق را طالب و جویا باشیم. گاهی نیز مشکل، دنیا و مافیها نیست؛ بل که تردیدها و سوالات خودمان است؛ و گاهی ...
در پست بعدی انشا الله پیرامون قسمت دوم پاسخ و مابقی مطالب صحبت خواهیم کرد.
(بر گرفته از کتاب رضوان-مجید جعفری تبار)
______________
اضافه بر سازمان1: عرض کرده بودم که: آبی که یکجا بماند می شود گنداب، آب باید جریان داشته باشد = توقف بیجا مانع کسب است، حتی شما دوست عزیز!
اضافه بر سازمان2: کارتان را برای خدا نکنید؛ برای خدا کار کنید. تفاوتش فقط همین قدر است که ممکن است حسین در کربلا باشد و من در حال کسب علم برای رضای خدا. (شهید سید مرتضی آوینی)
اضافه بر سازمان3: ما تنها با آنهایی کار داریم که رهرو عشقند. (سنگ مزار شهید مجید پازوکی)
اضافه بر سازمان4:
از دست بوس میـل به پابوس کرده ام!!
خــاکم به سر ترقی معکوس کرده ام!!
اضافه بر سازمان5: از حقیر چند تا سوال پرسیدند در قسمت پیام ها، صلاح دونستم اینجا پاسخ بدم (بابا متکبرِ خودخواهِ خود پسندِ خود پرستِ خود رأیِ خود کامِ ... همش شدی خود .. خود ... خود ... بکش بیرون این خود و خالی شو از خود!):
و اما بعـــــــد ...!
1. علت نامگذاری وبلاگ (ولایت عشق)= به نظر حقیر یکی از اهداف خلقت انسان رسیدن به مقام عشق است، همانگونه که شهید سید مرتضی آوینی گفته اند: عالم در طواف عشق است و دایره دار این طواف حسین(علیه السلام) است. و از آنجا که در روایات داریم: ولایة علی ابن ابی طالب حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی، فکر میکنم ولایت امیرالمؤمنین همان ولایت عشق است. سوره مائده هم به عقیده برخی مفسرین همان سوره ولایت است ... که قبلا دلایل آن ذکر شده است (و می توانید به آرشیو وبلاگ مراجعه نمایید)
2. از کار حقیر پرسیده اند: کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ، کار ما شاید این است که در افسون گل سرخ شناور باشیم، کار ما شاید این است که میان گل نیلوفر و قرن، پی آواز حقیقت بدویم. (سهراب (علیه الرحمه))
3. اون کسی که نا امید بر نمی گردونه پروردگار هست نه ...!
4. به نظرم ماها باید مراقب رفتارمون حتی در محیط مجازی باشیم ...
و من الله التوفیق
بسم الله الرحمن الرحیم
باذن الله (جل جلاله) و اذن رسوله (صلی الله علیه و آله) و اذن مولانا امیرالمؤمنین(علیه السلام)
و اعوذ بالله من نفسی
ارکان اربعه "ایمان"
در حدیثی شریف(جامع الاخبار-مستدرک الوسایل-اصول کافی-بحارالانوار) آمده است که:
«ایمان دارای چهار رکن و پایه و چهار مرحله و مرتبت است؛ مرتبه اولی توکل نمودن بر خدا؛ مرتبه ثانیه سپردن همه کارهای خویش به دست خداوند بزرگ؛ مرحله ثالثه از عمق وجود تسلیم امر و خواسته خداوند بودن؛ مرحله رابعه خشنودی به هر آنچه خدا برای ما بخواهد.»
(برگرفته از کتاب: رضوان، مجید جعفری تبار)
______________________
اضافه بر سازمان1: آبی که یکجا بماند می شود گنداب، آّب باید جریان داشته باشد= توقف بیجا مانع کسب است، حتی شما دوست عزیز
اضافه بر سازمان2: کتابی رو شروع کردم تحت عنوان رضوان، که قسمتی از آن را به سمعتان رساندم، ما بقی اگر توفیق بود در خدمت هستیم.
و من الله التوفیق
هو الحکیم
باذن الله و اذن رسوله و اذن مولانا امیرالمومنین
و اعوذ بالله من نفسی
1. *اوست خدای یکتایی که دانای نهان و آشکار عالم است و بخشنده و مهربان در حق بندگان است. (حشر – 22)
*و از آنچه بر تو وحی می شود پیروی کن، و شکیبا باش و استقامت نما، تا خداوند فرمان پیروزی را صادر کند؛ و او بهترین حاکمان است. (یونس-109)
*و شکیبایی کن، که خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نخواهد کرد. (هود-115)
*آنها کسانی هستند که صبر و استقامت پیشه کردند وتنها بر پروردگارشان توکل می کنند. (نحل-42)
*پس در برابر آنچه می گویند، صبر پیشه کن؛ و پیش از صلوع آفتاب و قبل از غروب آن، تسبیح و حمد پروردگارت را به جا آور؛ و همچنین برخی از ساعات شب و اطراف روز (پروردگارت را) تسبیح گوی؛ باشد که از الطاف الهی خشنود شوی. (طه-130)
*اکنون که چنین است صبر پیشه کن که وعده خدا حق است؛ و هرگز کسانی که ایمان ندارند تو را خشمگین نسازند ( از راه منحرف نکنند) (روم-60)
*در راه ابلاغ حکم پروردگارت صبر و استقامت کن، چرا که تو در حفاظت کامل قرار داری، و هنگامی که برخیزی پروردگارت را تسبیح و حمد گوی. (طور-48)
*پس صبر جمیل پیشه کن. (معارج-5)
2. انسان می داند که باید پرواز کند؛ اما وقتی یک سنگ آسیاب به پایش بسته شده است، چگونه پرواز کند؟ سنگ هایی که به پای ما بسته می شود مانع از گام نهادن در راهی می شود که باید برویم. اگر می دانیم باید برویم ولی بر خلاف عقل و علم خود رفتار کنیم و نرویم، دلیلی بر غلبه هواهای نفسانی است.
وقتی از همان ابتدا فقط به دنبال چیزهایی رفتیم که از آنها خوشمان می آمد، به آنها عادت کردیم؛ این همان تعلقات قلبی و هواهای نفسانی است و کم کم کار انسان به جایی می رسد که همین هواهای نفسانی، معبود او می شود؛
آیا دیدی کسی را که هوای نفسش را معبود خود برگزیده است؟ آیا تو می توانی او را هدایت کنی (یا به دفاع از او برخیزی)؟! (فرقان-43)
کسی که هوای نفسش میشود خدایش به جای اینکه بگوید "چون خدا گفته"؛ می گوید "چون دلم می خواهد"، معنای صحیح تقوا این است که انسان به واجبات و وظایفش عمل کند و گناه هم نکند، نه تنها گناه نکند بلک چیزهایی را هم که احتمال خطر آن را می دهد مرتکب نشود.
در نتیجه در پرتو تقواست که اگر نگویم بر همه مشکلات، بر اکثر مشکلات فردی و اجتماعی پیروز می شویم. این دوای همه دردهاست؛ زیرا لازمه آن عمل به وظیفه یعنی آن راهی که خداوند برای سعادت ما قرار داده است.
اولین نتیجه تقوا این است که تشخیص حق و باطل آسان می شود.
هر مصیبتی به شما میرسد بخاطر اعمالی است که انجام داده اید، و بسیاری را نیز عفو میکند (شوری – 30)
)علامه مصباح - 86)
3. گر تو آدم زاده هستی علّـــــم الاسما چه شد *** "قاب قوسینت" کجا رفته است أو ادنـی چه شد
بر فــــراز دار فریــــاد انــا الحــــــــق میزنــــــی *** مدعـــــی حـــق طلـــب! انیت و اِنّـــــــا چه شد
صــوفی صــــافی اگر هستی بکن این خرقه را *** دم زدن از خویــــشتن با بــوق و با کــرنا چه شد
زهــــد مفــــــروش ای قلنـــدر! ابروی خود مریز *** زاهــــد ار هســتی تو پس اقبـال بر دنیا چه شد
این عبادتها که ما کردیم خوبش کاسبی است *** لا الــهــــــت را شنیــدســتم ولـــــی الا چه شد
ماعـــــر بیــمایـــه! بشــــــکن خـــامه آلوده ات *** کم دل آزاری نــــما، پــس از خــدا پــروا چه شد
(امام (ره))
________________
اضافه بر سازمان1. _ (به دلائل امنیتی سیاست بازی! حذف شد!(
اضافه بر سازمان2. _ (به دلائل امنیتی سیاست بازی! حذف شد!(
اضافه بر سازمان3. _ (به دلائل امنیتی سیاست بازی! حذف شد!(
اضافه بر سازمان4. _ (به دلائل امنیتی سیاست بازی! حذف شد!(
اضافه بر سازمان5. _ (به دلائل امنیتی سیاست بازی! حذف شد!(
اضافه بر سازمان6. _ (به دلائل امنیتی سیاست بازی! حذف شد!(
اضافه بر سازمان7. شاید خنده دار باشه این نوع نگارش ... ولی به هر حال! همه این 6 اضافه بر سازمان، در کاغذی نوشته شده بود تا در این چاه بیاید ولی به همان دلایل امنیتی سیاست بازی! که به شدت حالم از آن بهم می خورد، حذف شد!
اضافه شده در روز دوشنبه 90.3.16 ساعت 9:00 صبح: راستی یادم رفت بگویم؛ دلمان از حالت طوفانی درآمده است، اگر چه کلی سوال و علامت تعجب همچنان بالای سرم رژه می روند!! ولی چون می دانم مدیر جلسه آینده دیگریست، نه من و اویی!! به همین جهت خیالم راحت است که آنکه مرا خوانده است، راه نشانم خواهد داد ... صرفاً جهت اطلاع
و من الله التوفیق
هو الجمیل
باذن الله و اذن رسوله و اذن مولانا امیر المؤمنین
و اعوذ بالله من نفسی
الهی رضا برضائک و مطیعا لامرک و راضیه بقضائک
و از نشانه های خداوند آن است که برای شما از نوع خودتان همسرانی آفرید که با آنان آرام گیرید و در میان شما مهربانی افکند، و در این امر ، نیز برای مردم با فکرت ادله علم و حکمت حق آشکار است. (روم-21)
در میان مردم هوشمند، مطمئن ترین پایه ازدواج، دوستی است. شریک بودن در علایق واقعی، توانایی پایان دادن به جنگ عقاید، و درک افکار دیگری و رویاهایش.
جبران خلیل جبران
___________________
اضافه بر سازمان1: به دلایل امنیتی، سیاست بازی!! حذف شد!
اضافه بر سازمان2: دیروز از بس که دلم شکسته بود سر جریانی، سر کار نرفتم و شهدا به دادم رسیدند و گر نه از شدت فکر احتمالا مخ نداشتم میترکید!
اضافه بر سازمان3: یادم هست سر یک سوالی که از من پرسیده شد چه خواهی گفت؛ گفتم: خواهم گفت: الخیر فی ما وقع ... ولی ... !! خدایا توکل به تو ...
اضافه بر سازمان4: دقت کردید نوشته ها دیگه رنگ و بوی شخصی گرفته؟ دیگه شده یه چاه که داره پُر میشه؟
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش کی روی، ره ز که پرسی، چه کنی، چون باشی؟
اضافه بر سازمان5: خدایا سنگهایی که بر سر راه جوانان انداخته میشود را به لطف و جود و رحمت خودت بردار تا بهتر بتوانند عبادت تو را انجام دهند ... تا بتوانند دینشان را در این وانفسا حفظ کنند ...
اضافه بر سازمان6: دلم گرفته است، اگر چه هوا ابری نیست! اما هوای دل ما بد طوفانی است ... کجایی رمضان؟
هو الجمیل
باذن الله و اذن رسوله و اذن مولانا امیرالمؤمنین
و اعوذ بالله من نفسی
1. دیروز قبل از جلسه بسیار سرنوشت ساز، از خدا خواستم یه کوکچولو باهام صحبت کنه؛ و خداوند فرمود:
ای رسول ما یاد آر روزی را که مردان و زنان مومن شعشعه نور ایمانشان پیش رو و سمت راست آنها بشتابد و مژده دهد که امروز شما را به بهشتی که نهرها زیر درختانش جاریست بشارت باد که در آن بهشت جاودان خواهید بود و این همان سعادت و فیروزی بزرگ شماست.
(سوره مبارکه الحدید - آیه 12)
2.
هزار جهد بکردم که سر عشق بپشوم
نبود بر سر آتــــش میسرم که نجوشم
(سعدی)
3. دیشب برادرم (دینی) متن بسیار زیبایی رو زحمت کشیدند فرستاند:
خداوندا از تو به سبب دانشت (که به همه چیز آگاهى) درخواست خیر دارم، پس بر محمد و آلش درود فرست،و در حقّم به خیر حکم کن، و شناخت آنچه را که برایمان اختیار کردى به ما الهام فرما، و آن را براى ما سبب خشنودى به قضایت، و تسلیم به حُکمت قرار ده، پس دلهره شک را از ما دور کن، - و ما را به یقین مخلصین تأیید فرما، و ما را دچار فروماندگى از معرفت آنچه برایمان اختیار کردهاى مکن، که قدر حضرتت را سبک انگاریم، و مورد رضاى تو را ناپسند داریم، و به چیزى که از حسن عاقبت دورتر، و به خلاف عافیت نزدیکتر است میل پیدا کنیم. آنچه را از قضاى خود که ما از آن اکراه داریم محبوب قلبمان کن،و آنچه را از حکم تو سخت مىپنداریم بر ما آسان ساز، و گردن نهادن به آنچه از مشیّت و ارادهات بر ما وارد آوردهاى به ما الهام فرما، تا تأخیر آنچه را تعجیل فرمودى، و تعجیل آنچه را به تأخیر انداختى دوست نداریم، و هر آنچه محبوب توست ناپسند ندانیم، و آنچه را تو نمىپسندى انتخاب نکنیم. و کار ما را به آنچه عاقبتش پسندیدهتر، و مآلش بهتر است پایان بخش، که تو عطاى نفیس مرحمت مىکنى، و نعمتهاى بزرگ مىبخشى، و هر چه مىخواهى آن کنى، و بر هر چیز قدرت دارى.
(دعای 33 صحیه سجادیه - دعا در طلب خیر از خداوند)
4. اگر بخواهیم محیط خانه گرم و باصفا و صمیمی باشد، فقط باید صبر و استقامت و گذشت و چشم پوشی و رأفت را پیشه خود کنیم تا محیط خانه گرم و نورانی باشد.
(در محضر بهجت)
و من الله التوفیق