یا رب الحسین المذبوح
در اعتقادات شیعه هست هنگامی که کودکی متولد میشود ابتدا در گوش وی اذان و اقامه گفته شود ...
و نیز هنگامی که از دنیا رفت آخرین چیزی که برایش میخوانند نماز میت باشد ...
پس با یک حساب میشود فهمید ؛ دوران زندگی (مدتی که در این دنیا هستیم) به اندازه فاصله بین گفتن اذان ،اقامه و نماز است !!! ...
(از یک عارف اول دبیرستانی)
اهلش ایشالله فهمیدن تو این سه جمله چی هست
***
و من الله التوفیق
یا حسین مظلوم
هو الجمیل
ای کسانی که برای شما کتاب آسمانی فرستاده شد، ایمان بیاورید به قرآنی که فرو فرستادیم (برای پیامبر اسلام) که مصدق تورات و انجیل شماست ، پیش از آنکه برویتان از اثر ضلالت خط محو و خذلان کشیم یا گونهها را واژگون کنیم یا آنکه بر شما بمانند اصحاب سبت لعنت و عذاب فرستیم و بترسید که قضای خدا البته واقع شدنی است.
(نساء - 47)
**
دیدم به خواب دوش که ماهی برآمدی * کز عکس روی او شــب هجران سرآمدی
تعبــــــــیر رفت یار سفر کرده می رسد * ای کاج هر چـــــه زودتــــر از در درآمدی
خامان ره نرفتــه چه دانــند ذوق عشق * دریــــا دلــــی بجــوی دلیـــری سر آمدی
(حافظ)
**
در قسمت قبل گفتیم که پیامبر(ص) باغچه بان است که ایجاد باغچه کردهاند ولی با شرایط خوب محیطی زمینه رشد برای علفهای هرز هم محیا شده است و آنها عدالت را زیر پا گذاردهاند و نمیگذارند آب و خاک و نور مناسب به گیاهان برسد ... اینجا وظیفه باغچه بان (وصی باغچه بان اصلی) کندن این آفتهاست طوری که به گلها صدمه نرسد.
در زیارت حضرت زهرا(س) داریم :«نحن لک اولیاء مصدقون و لکل ما اتی به ابوک» یعنی : ای فاطمه! ما هر چیزی که پدرت آورده «واتی به وصیه» و هر چه که وصی پدرت آورده (امیر المومنین به واسطه وصایت آورده) تسلیم هستیم.
آنچه را که پیامبر(ص) آورده مشخص است ؛ قرآن ،حال علی چه آورده است ؟ نکند شیعه معفقد است که به علی هم وحی میشود و او نیز کتابی دارد آسمانی؟!!! پس آورده وصایت و ولایت چیست؟
از اونجا که :
خوشتر آن باشد که سر دلبران * گفته آید در حدیث دیگران
لذا اکثر چیزایی که مینویسیم از حدیث دیگران (اهل جماعت) هست.
پیامبر(ص) فرمودند : بعد از من یک نفر از شما برای تـأویل قرآن میجنگد همانطور که من برای تنزیل آن جنگیدم. با همان قداست ...(اینجا ابوبکر برای خود نوشابه باز کرد ...)ابوبکر گفت یا پیامبر ! آیا آن فرد من هستم ... ؟ پیامبر فرمود خیر . عمر هم برخواست و گفت : یا پیغمبر آن شخص من نیستم ؟ پیامبر باز هم فرمود خیر ولی او کسی است که اکنون کفشها را وصله میزند (لازم به یادآوری است که رسول اکرم کفشهای خود را به امیر المؤمنین داده بودند برای ترمیم)
این حدیث در صحیح ابن حبان(سیستانی) / ج15 و مسند احمد حنبل و مستدرک حاکم نیشابوری و تاریخ مدینه و دمشق ابن عساکر شافعی و هلیة الاولیاء ابو نعیم اصفهانی و خصائص و تهذیب الکمال آمده ... و میتوان گفت تمامی حفاظ بزرگ اهل سنت و بسیاری از نقادان مثل ذهبی و هیثمی آن را جزء احادیث صحیح دانستهاند.
پیامبر (ص) در روایتی دیگر میفرمایند : این جنگ آنقدر سخت است که درکش برای مردم مشکل است زیرا این فرد با مردم به ظاهر مسلمان میجنگد و مردم به او خرده میگیرند و با او دشمنی میکنند همانطور که موسی(ص) با خضر(ص) مخالفت کرد ولی بدانید که تمام اینها مرضی رضای خداست ...
نکته کوچولو : تنزیل به این معنا نیست که قرآن در عرش بوده و خداوند باری تعالی آن را فرستاده پایین بلکه به معنی ابعاد مادی گرفتن کلام حضرت دوست است ... اینکه میتوانیم قرآن را بخوانیم و ببینیم و بشنویم و ... اما تأویل یعنی بیان کردن مقصود ، دادن نتیجه ...
حالا
این سه آفت چه هست؟
قاسطین ... مارقین ... ناکثین ...
پیامبر بسیاری از صحابه را امر به جنگیدن با این سه آفت فرموده بودند ...
ابوایوبانصاری در زمان خلافت عمر ،ابو سعید خدری ،عبد الله بن مسعود ، عمار ، ابن ثعلبه و ... که عدهای یادشون رفت مثل باقی صحبتهای پیامبر(ص). شیخ طوسی در کتاب خود آورده : علی ضمن اینکه میگفت ؛ پیامبر خود مرا امر به قتال با این سه گروه کردهاند ، اگر به گروه چهارم هم اشاره میفرمودند با آنها هم میجنگیدم.
پیامبر در تفسیر آیاتی که به داستان بنی اسرائیل و ماجراهای حضرت موسی(ص) اشاره دارد میفرماید : هر داستانی که در بنی اسرائیل اتفاق افتاده در امت من هم اتفاق خواهد افتاد . حالا میخوایم از داستانی که در سوره کهف در مورد ملاقات حضرت موسی(ع) و حضرت خضر(ع) آمده ربطش بدیم به این سه آفت.
هممون این داستان رو میدونیم : در این داستان داریم بعد از اینکه حضرت موسی(ع) قومش رو از مصر بیرون برد و به اونها تعالیم دینی رو یاد داد مأمور شد تا همراه با جوانمردی انقلابی که در اکثر تواریخ نام یوشع ابن نون ( وصی حضرت موسی(ع))ذکر شده جهت تعلیم از شخصی عالمتر از خودش راهی بشه و نشانه اینکه ماهی همراه اونها که مرده هست در آن مکان زنده میشود (مسئله حیات بخشی است ، حیات دوباره بخشیدن به جامعه مرده اسلامی) ... حضرت خضر(ع) رو پیدا کردند و به شرط اینکه اعتراضی به کارهای خضر نکند همراه شدند ...
سه مسئله اتفاق میافتد که با اعتراضهایی از جناب موسی(ع) روبرو میشود زیرا در منطق رسالت وی این کارها حرام است ولی جناب خضر در باب تأویل این کارها را کردهاند نه در باب تنزیل و در اعتراض سوم راهشان جدا میشود:
اول ؛ سوراخ کردن کشتی مردم مستضف
دوم ؛ کشتن پسر نوجوانی زیباروی و با ظاهری مؤمن
سوم ؛ بنا نهادن دیواری جهت پنهان کردن گنج یتیمانی صغیر
درمورد مسئله اول (سوراخ کردن کشتی = حفظ از قاسطین) ؛ فلسفه این است که آن کشتی از آن مردم بی پول بود که سلطان را هم قبول نداشتند و سلطان کشتیهای سالم را مصادره میکرد (قاسطین). قاسطین کسانیاند که به اندازه سطح یک کشتی برای گردهی استقلال قائل نیستند «انرژی هستهای حق مسلم ماست»
درمورد مسئله دوم (کشتن پسر نوجوان = از بین بردن مارقین) ؛ فلسفه این است که والدین این پسر مومن بودند ولی پسر بر خلاف ظاهر زیبا و مومن و مظلوم و محجوب ،ظالم و فسادکار بوده است درست مثل خوارج در نهروان که پیشانی های آنها از شدت سجدا های طولانی متورم شده بود و شبها تا صبح عبادت میکردند و روزها روزه میگرفتند و در روایتی که خصوصا در صحیح بخاری هست اینکه پیامبر فرمود قرائت قرآنشان از لبانشان تجاوز نخواهد کرد. مارقین کسانی هستند که از اسلام در گذشته و آن را بنا به تفسیر خود انجام میدهند.
در مورد مسئله سوم (دیوار کشیدن روی گنج صغار یتیم = حفظ از ناکثین) ؛ فلسفه این است که گنج را از دست که پنهان میکنند ؟ از دست غارتگران ... غارتگران کیانند ؟ طلحه و زبیر ... اینان چه سابقهای دارند ؟ بزرگان اسلام ... صحابی کبار ... پیروزمندان صحنه نبرد ... و شکست خوردگان در بازار ...
در سیره ابن هشام (یکی از قدیمی ترین و معتبر ترین سیره های اهل جماعت) در جلد اول آمده :
بعد بعد از ایمان آوردن علی و پس از گذشت مدتی زید ایمان آورد ،بعد از مدتی ابوبکر ایمان آورد و با اشاره ابوبکر باند ابوبکر هم ایمان میآورد . اعضای این باند چه کسانی هستند ؟ عثمان بن عفان ، زبیر بن عوام ، عبد الرحمن بن عوف ، سعد بن ابی وقاص ، طلحة بن عبید الله و عمر (اصل کاری بعد از ابوبکر) هم بعدا به این گروه میپیوندد ؛ که تمامی این گروه با سیاست های علی و شخص علی مخالف هستند. و هر کدام که زنده بودند به نوعی جلوی حکومت علی را گرفتند . اول ابوبکر ، بعدا عمر و بعدا شورا ؛ شورا چه کسانی هستند : همین پنج نفر یعنی این پنج نفر از نظر جایگاه طبقاتی ، اظرافی ، صنفی ، و هویت سیاسی اجتماعی اقتصادی اینقدر با هم مؤانست دارند که در دوره جاهلیت با اشاره ابوبکر همه ایمان میآورند و تا پایان هم هستند و در زمان حکومت امیرالمؤمنین (اصلا قرار نبود حکومت دست مولا بیافتد ولی با اشتباه عثمان این اتفاق افتاد) فقط طلحه و زبیر هستند و بقیه مردهاند.
یعنی امیر المؤمنین جنگید تا گنجینه اسلام ناب محمدی از دست غارتگران حفظ شود.
آنقدر طلحه و زبیر جایگاه ویژاای داشتند که شخصیتی مثل ابن ثابت (ذو الشهادتین ،کسی که اینقدر معتبر بود که پیامبر(ص) شهادت او را جای دو نفر حساب کرد ) در جنگ با این دو تن در جبهه امیرالمؤمنین هست ولی دست به شمشیر نمیبرد و به مولا میگوید من میدانم حق با شماست ولی آن طرف میدان طلحه و زبیر هستند ... چه کنم ؟!!! که مولا در جواب وی میفرمایند امر برایت مشتبه نشود ... «ان الحق لا یعرف بالرجال» ... دکتر طه حسین میگوید : در کلام بشری سخنی بلندمرتبهتر از کلام علی در اینجا گفته نشده است که : حق با چهرهها شناخته نمیشود . تو خود را بشناس ،آدمش را پیدا خواهی کرد . یعنی معیار داشته باش.
نتیجه اینکه رهاورد نبوت ، باغچهای است برای رشد استعدادها (زمینه) و رهاورد ولایت و امامت پرورش این استعدادها است (اجرا). و هر دو مرپی رضای خداست.
(حاج آقا)
الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیرالمؤمنین و الائمة (علیهم السلام)
من کنت مولاه فعلی مولا ، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه والنصر من نصره والخذل من خذله
***
و من الله التوفیق
یا علی مدد
هو الجمیل
خدای یکتا را بپرستید و هیچ چیزی را شریک وی نگیرید و نسبت به پدر و مادر و خویشان و یتیمان و فقیران و همسایه خویش و همسایه که بیگانه است و دوستان موافق و رهگذران و بندگان (وپرستاران که زیر دست تصرف شمایند) در حق همه نیکی و مهربانی کنید که خدا مردم خودپسند متکبر را دوست ندارد
(نساء - 36)
*
به جهان خرم از آنـم که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
*
خیلی وقته نیومدم ببخشید یه مدت به شادی گذشت (عید قربان و غدیر) یه مدتش هم به ماتم (فوت یکی از عزیزان) در هر صورت مطلبی هست درمورد امیرالمؤمنین(ع) و به مناسبت عید غدیر.
*
پیامبر(ص) وقتی ظهور کردند که یک بیابان خار (از لحاظ فکری و فرهنگی) در مقابل داشتند. ایشان توانستند خارها را بکنند ، زمین را شخم بزنند و گل بکارند. پیامبر(ص) به تعبیری باغچهبان است که ایجاد باغچه کرده است ولی فقط کاشتن گل مهم نیست مهم این است که این گلها سر از خاک در بیاورند و جان بگیرند و گل کنند (ثمر دهند) . و برای این مهم نور مناسب،خاک مناسب،کود مناسب،آب مناسب فراهم است که همینها زمینه مناسب را برای رشد و استفاده علفهای هرز(گیاهان فرصت طلب) فراهم میکند ... حال وظیفه باغچهبان چیست؟
باغچهبان باید یکی یکی علفهای هرز و مزاحم رویش صحیح گلهای باغچه را در بیاوردطوری که به گلهای باغچه صدمهای نرسد. برای کندن علفهای هرز میتوان بولدوزر انداخت و باغچه را کلا صاف کرد و همه چیز را از بیخ و بن کند ... و دوباره از اول ... ولی باید آفت شناسی کرد ... آفتهای جامعه بعد از انقلاب رسول الله . تمام آنهایی که جایشان وسط بیابان بی آب و علف بود اکنون در باغچه هستند و تمام آب و کود و خاک و نور مناسب را به جای گلها آنها مصرف میکنند ... اینجاست که بحث عدالت مطرح میشود.
یعنی اگر بخواهیم گلها بصورت عادلانه نور و خاک و آب و کود بدستشان برسد باید علفهای هرز و مزاحم را از سطح باغچه برداریم ... این کار کار ولایت است ...
پیامبر(ص) سه آفت عمده را شناسایی کردهاند و دستور جنگیدن جدی را با این سه آفت به باغچهبان بعدی دادهاند ...
(حاج آقا)
زیاد ادامه نمیدم و بقیه مطلب رو میزارم برا دفعات بعد ... انشاءالله اگر زنده بودم.
***
و من الله التوفیق
یا علی مدد
هو الجمیل
ای پروردگار ما هر که را تو در آتش افکنی او را سخت خوار کردهای و او ستمکار بوده و ستمگران را هیچکس یاری نخواهد کرد
( آل عمران - 192 )
حسن بصری میگفت : مستی را دیدم که در میان گل و لای راه میرفت، افتان و خیزان. گفتم : قدم ثابت دار تا نیفتی. گفت : تو قدم ثابت کردهای ای شیخ با این همه دعوی؟ من اگر بیفتم ، مستی باشم به گل آلوده. برخیزم و بشویم . این،سهل است، اما از افتادن خود بترس که خلقی با تو بیفتند!!...
( این ظرایف منبع نداره )
*
حیای دیدار
بیزاری و انزجار از کسانی که مستقیما به چشم دیگران خیره میشوند و گستاخی و پرده دری را میتوان به راحتی در نگاهشان خواند،امری است که اکثریت مردم آن را تجربه کردهاند، آنچه روشن و واضح است ، این که خداوند متعال حس خاصی را در دیدگان قرار داده که تنها با کمک همین حس میتوان با دیگران ارتباط برقرار کردف بدون آنکه حتی با زبان آنها آشنایی داشته باشیم . البته خداوند قادر است به واسطه همین حس و با همین چشمان بسیاری از انسانها را در بوته آزمایش قرار دهد. با نوع نگاه افراد علاوه بر میزان حیای آنان میتوان میزان خرد و معرفتشان را نیز سنجید. چرا که در حدیث داریم :«حیای چشم ناشی از عقل و معرفت است». پیامبر(ص) در بیان صفات عقل میفرمایند: « خداوند عقل را از نوری اندوخته شده آفریده و دانش را نفس آن ،فهم را روح آن ، ... حیا را چشم آن و حکمت را زبان آن قرار داده است .( بحار الانوار/ج1 ) .
و این مطلب ، این حقیقت را به اثبات میرساند که حیا بیش از هر چیزی در دیدگان نمود و ظهور دارد و از نگاه های هر کس میتوان میزان حیا یا بی حیایی او را دریافت.
در آزمونی که حضرت داوود(ع) از حضرت سلیمان(ع) به عمل آورد تا آمادگی او را برای پذیرش نبوت بسنجد ،از او سوال کرد موضع و جایگاه حیا کجاست؟ حضرت سلیمان(ع) پاسخ داد : چشمان (بحار الانوار / ج 58 )
در واقع انسان وقتی میخواهد حیا خود را نمایان کند سرش را زیر میاندازد و چشمان را پایین میدوزد. روایت زیبایی از نبی اکرم(ص) نقل شده است که فرمودند: گاو را محترم بشمارید که آن سید و سرور چارپایان است. او بخاطر حیا و شرمساری از خداوند، از آن هنگام که بنی اسرائیل به گوساله پرستی مشغول شدند دیگر دیدگان خویش به طرف آسمان بلند نکرد. ( علل الشرایع / ج2 )
والاترین نوع نگاه مخصوص انسانهای خردمند و عاقل است که جایگاه نگاه ها را میشناسند و میدانند که در کجا ، کی و چگونه نگاه کنند و در هر موقعیتی که قرار میگیرند به نحوی رفتار خواهند کرد که پرده های حیا را ندرند و در ضمن چیزی از نظرشان دور نماند. این چشم ها دیدگان با حیایی هستند که بجا و با دلیل به زمین دوخته میشوند و کنترل نگاه ، نیروی بالقوه و معنوی سرشاری به ایشان خواهد بخشید.
( بر گرفته از کتاب حیا )
*
خدایا ما را حیای عاقلان ده نه حیای خجولان!!! ...
*
پرو بالم که در دی از غم دلدار پرپر شد
بفروردین بیاد وصل دلبر بال و پر گیــرم
اگر ساقی از آن جامی که بر عشاق افشاند
بیفــشاند بمســــتی از رخ او پـــرده برگیــرم
( دیوان امام )
***
و من الله التوفیق
یا علی مدد
هو الجمیل
و چون خدا پیمان گرفت از آنانکه کتاب به آنها داده شد که حقایق کتاب آسمانی را برای مردم بیان کنید و کتمان مکنید پس آنها عهد را پشت سر انداخته آیات الهی را به بهایی اندک فروختند و چه بد معامله کردند
(187 - آل عمران)
روزی شیخ نماز میخواند. آوازی آمد که ای شیخ ! میخواهی آنچه از تو میدانم به مردم بگویم تا سنگسارت کنند ؟ شیخ گفت : بار خدایا ! میخواهی آنچه از رحمت تو میدانم و از کرم تو میبینم با خلق بگویم تا دیگر هیچ کس سجدهات نکند؟ آواز آمد : که از تو ، نه از من .
( این ظرایف منبع نمیخواد، حالشو ببر )
(6) : آیه برائت
بیزاری است از خدا و رسولش به سوی آنان که پیمان بستند از مشرکان ...
(توبه - 1 )
ده ها روایت از شیعه و سنی وجود دارد که به الدر المنثور / ج3 کفایت میکنیم :
ابی سعید خدری(رض) گفت : رسول الله(ص) ابابکر را فرستاد تا از طرف او برائت را برساند. پس چون او را فرستاد به علی (ع) پیام داد و فرمود : ای علی! برائت از مشرکین را از ناحیه من تنها من یا تو میرساند . پس علی را بر شتر قضبایش سوار کرد. او رفت تا به ابی بکر رسید. پس برائت را از او گرفت . ابی بکر بازگشت و به نزد رسول الله(ص) رفت. در حالی که میترسید چیزی (از قرآن) دربارهاش نازل شده باشد، پس ژامد و گفت : یا رسول الله! من چه عیبی دارم؟ حضرت فرمود : تو خوبی ، تو برادر و همراه من در غار بودی و تو با من بر حوض هستی ( البته این به نقل از الدر المنثور هست وگر نه من شخصا میتونم اثبات کنم که ابوبکر نه تنها مسلمون نبود که کافر بوده ... حالا ...)، جز اینکه از طرف من غیر خودمیا فردی از خودم حکم برائت را ابلاغ نمی کند ؛( علی منیو انا من علی و لا یودی عنی الا انا و علی = علی از من و من از علی هستم و از طرف من خودم یا علی کسی چیزی را ابلاغ نمیکند) که این حدیث از لحاظ سندی به گفته خود اهل سنت حدیث حسن است. و این حدیث در سنن ترمذی آمده است...
(7) : آیه مؤذن
اصحاب بهشت دوزخیان را صدا میزنند که ما آنچه را پروردگارمان وعده داده بود حق و راست یافتیم ، آیا شما هم وعده های پروردگارتان را حق یافتید؟ گویند : آری! پس مؤذنی اعلام میدارد : لعنت خداوند بر ستمکاران
( اعراف - 44 )
در منابع شیعی موجود است ؛ همان کسی که در دنیا اعلام برائت از مشرکین را بر عهده دارد در آخرت نیز اذان لعنت خداوند را نیز سر میدهد.
(8) : آیه دابة الارض
و چون حتمی شد بر آنان قول (وعده خاص خداوند) ، ما برای آنان دابه الارض را بیرون میآوریم در حالی که با آنان سخن میگوید ( و این مقدمه عذاب است ) زیرا مردم به آیات ما یقین نمیآورند
(نمل - 82 )
1. علت وقوع عذاب = استمرار عدم ایمان و یقین مردم
2. عذاب شاید با مقدمه باشد
3. خروج دابة الارض از طرف خداست
4. دابة به هر موجود جنبنده صاحی حیات اطلاق میشود.
در روایتی ازامام صادق(ع) آمده ؛ مردی به عمار یاسر گفت : ای آیهای در قرآن است که دلم را به فساد کشانده و مرا به تردید انداخته . عمار گفت کدام آیه گفت قول خداوند که میفرماید : «و اذا وقع القول ... ؛ همین آیه » این جندبه (دابه ) چیست؟ عمار گفت : به خدا سوگند نه مینشینم و نه میخورم و نه می آشامم تا آن که او را به تو نشان دهم . آنگاه عمار با آن مر به نزد امیر المؤمنین (ع) آمد و آن حضرت خرما میل میکردند. فرمود ای ابا یقظان! بفرما. عمار جلو آمد و نشست و شروع به خوردن کرد. آن مرد ازاو شگفت زده شد. چون عمار برخاست ، آن مرد گفت : سبحان الله ، تو قسم خوردی که نخوری و نیاشامی و ننشینی تا «دابه» را به من نشان دهی. عمار گفت : اگر بفهمی او را به تو نشان دادم .
(مجمع البیان - ج 7و8)
شاید به قرینه آیه مؤذن بتوان گفت مراد از دابة الارض همان موذن است
**
بار پروردگارا ! یاریمان ده تا در روز موعود شرمنده کسانی نشویم که با همه خطاهایمان محبت را از ما دریغ نکردند.
یارمان ده تا سر بلند باشیم و پا در رکاب
یارمان ده که بی یاور نتوانیم
یارمیان ده که دشمن (دشمن آل الله ) شاد نشویم
**
به یادش و به یاریش :
مرا میبینی و هردم زیادت میکنی دردم
تو را میبینم و میلم زیادت میشود هردم
بسامانم نمیپرسی نمیدانم چه سر داری
به درمانم نمیکوشی نمیدانی مگر دردم
نه راهست این که بگذاری مرا بر خاک و بگریزی
گــذاری آر و بـــازم پــرس تا خــاک رهـــت گردم
ندارم دستت از دامن بجز در خاک و آندم هم
که بر خاکم روان گردی بگیرد دامنت کردم
فرو رفت از غم عشقت دمم دم میدهی تا کی
دمـــــار از مـــن بر آوردی نمی گـویــی بر آوردم
(حافظا)
***
ار نایاپ دنک هشیدنا هک تسنآ لقاع
***
و من الله التوفیق
یا علی مدد
هو الجمیل
خداوند هرگز مومنان را وا مگذارد بدین حال کنونی که (مومن و منافق به یکدیگر مشتبهند) تا آنکه به آزمایش بد سرشت را از پاک گوهر جدا کند و خدا همه شما را از سر غیب آگاه نسازد و لیکن برای این مقام از پیغمبران خود هر که را مشیت او تعلق گرفت برگزیند پس شما به خدا و پیغمبرانش بگروید که هرگاه ایمان آرید و پرهیزکار شوید شما را اجر عظیم خواهد بود .
سوره آل عمران - آیه 179
*
گویند بایزید گفت : اگر نکیر و منکر در قبر مرا پرسند که خدای تو کیست ؟ به آنها میگویم از من مپرسید ، از پروردگار من سوال کنید که بنده تو کیست؟
*
(5) آیه سقایه الحاج
«آیا قرار میدهید آن کس را که به حجاج آب میدهد و اهل عمارت مسجد الحرام است ( و منصب کلیدداری را دارد) ، مانند کسی است که به خدا و روز قیامت ایمان آورد و در راه خدا جهاد کرد ؟ (هرگز) نزد خدا یکسان نیستند ... »
سوره توبه - آیه 119
توضیح : در جایی امیرالمومنین کلکل میکردند با عباس (رض) (عموی پیامبر و سقای حجاج) و طلحه (صحابی و کلیددار کعبه) ، لازم به یادآوری است که این دو منصب از قبل از اسلام نیز یکی از مشاغل معتبر بوده که کلیدداری و سقایت از مشاغل موروثی بنی هاشم (عبدالمطلب و ابوطالب) بود. و امیر المومنین در جواب ادعای این دو میفرمایند من قبل از مردم به سمت قبله نماز خواندم و من صاحب جهاد هستم ... که این از روایات شیعه و سنی است :
سند سنی : الدر المنثور
*
... دینک ملالح .هنکن نادجو باذع راچد ور سک چیه ادخ
***
و من الله التوفیق
یا علی مدد
هو الجمیل
در ادامه بحث 110 علی در قرآن به آیه چهارم میرسیم.
(4) آیه صالح المومنین :
«اگر شما دو نفر(از همسران رسول خدا) به سمت خدا بازگشته و توبه کردید ، پس بدانید که به تحقیق دلهای شما متمایل (ومنحرف) شد و اگر (توبه نکردید بلکه) بر ضد آن حضرت یکدیگر را کمک کردید پس بدانید که این توطئه و هماهنگی شما بر آن حضرت پرری وارد نمیکند ، زیرا بی شک خدا مولای اوست و جبرئیل و صالح مؤمنین و فرشتگان بعد از آن هر یک پشتیبان او هستند.»
سوره تحریم - آیه 4
مدارک اهل سنت : الدر المنثور
ببخشید منو
**
هش لح ملکشم دینک اعد مارب
***
و من الله التوفیق
یا علی مدد