سفارش تبلیغ
صبا ویژن



ناله های فراق -






درباره نویسنده
ناله های فراق -
حق جو
بر حصیر دل نشستند آنقدر بیـــگانگان *** تا دگر بر روی آن یک آشنا هم جا نشد *** الهی! عاقبت محمود گردان ...
تماس با نویسنده





آرشیو وبلاگ
شروع
سخنی با دوست
ناله های فراق
علی در قرآن
رهاورد ولایت
مائده ولایت
نگاه تا نگاه
سفر نامه
رضوان
سکوت
شقشقیات
متفرقات




لینک دوستان
حضرت مقتدی (حفظه الله)
موعود
سایت اطلاع رسانی شیعه
سین جیم های اخلاقی
شیعه نیوز
بچه های قلم
مجمع جهانی اهل البیت (ع)
سایت مطالعات شیعه شناسی
دفتر مقام معظم رهبری (حضرت مقتدی)
وبلاگ تحلیلی دکتر محمدصادق غلامی
سایت تخصصی حضرت فاطمه (س)
درگاه پاسخگویی به مسائل دینی
مرکز اطلاع رسانی فلسطین
کتابخانه امام علی(ع)
سایت میثاق (غدیر)
سایت غدیر
سید مرتضی آوینی
قطعه 26 (حسین قدیانی)
مرحوم آیت الله بـهـجـــــت
کاروان فرهنگی منتظران ظهور
حجت الاسلام و المسلمین جاودان
آیت الله حاج شیخ مجتبی تهرانی (ره)
مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی
پایگاه وبلاگ نویسان ارزشی-پاونا
از ره بر چه می دانید؟
موسسه تبـیـــان
خون شهدا
حجاب نیوز
شهاب مرادی
جنبش دانشجویی حیا
نهِ/ دی/ هشتاد و هشت
مرکز پاسخگویی به سوالات دینی
قالب ساز مذهبی


عضویت در خبرنامه
 

لوگوی وبلاگ
ناله های فراق -



آمار بازدید
بازدیدهای امروز: 20  بازدید

بازدیدهای دیروز:12  بازدید

مجموع بازدیدها: 220135  بازدید
 RSS 

   

هو الجمیل

باذن الله 

 اعوذ بالله من نفسی

*

باید از خویش بپرسیم که چرا حجت حق ** خیمه را امن تر از خانه ما میداند؟

*

اللهم الرزقنا توفیق الطاعة

مدد ز غیر تو ننگ است یا علی مددی



نویسنده » حق جو » ساعت 12:22 عصر روز شنبه 88 اسفند 8

هو الجمیل

باذن الله 

 اعوذ بالله من نفسی

 

 أَلسَّلامُ عَلى غَریبِ الْغُرَبآءِ  __  سلام بر غریبِ غریبان                                                                                                                            (فرازی زیارت ناحیه مقدسه)

وقتی شهید «محمد کریمی» با صورت روی زمین افتاد، پشت لباسش نوشته بود: «رهسپاریم با ولایت، تا شهادت» و تو خود حدیث مفصّل بخوان از این مُجمَل.

**

اللهم الرزقنا توفیق الطاعة

و من الله التوفیق

مدد ز غیر تو ننگ است یا علی مددی



نویسنده » حق جو » ساعت 9:42 صبح روز شنبه 88 بهمن 17

هو الجمیل

باذن الله و اذن رسوله و اذن مولانا امیرالمؤمنین

اعوذ بالله من نفسی

 

فعلاً یک شعر که خیلی بهم چشبید رو میگذارم تا بعداً!!

 

بت یکدانه

خرم آن روز که ما عاکف میخانه شویم          از کف عقــل برون جسته و دیوانه شویم

بشـــــــکنیم آیینه فلسفه و عرفان را           از صنمـــــــخانه این قافــــله بیگانه شویم

فارغ از خانــــــقه و مدرسه و دیر شده        پشت پائی زده بر هستی و فرزانه شویم

هجرت از خویش نموده سوی دلدار رویم        واله شــمع رخش گشته و پروانه شویم

از همه قــــید بریده ز همه دانــــه رها         تا مگر بســـته دام بـــت یکــــدانه شویم

مستی عقل ز سر برده و آنیم بخویش        تا بهـــوش از قدح باده مســــتانه شویم

**

اللهم الجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد

و من الله التوفیق

یا علی مددی



نویسنده » حق جو » ساعت 3:33 عصر روز پنج شنبه 88 تیر 18

هو الجمیل

باذن الله و اذن رسوله و اذن مولانا امیرالمؤمنین

اعوذ بالله من نفسی

 

اصولاً بعد از مدتی (چند ماه!) دوری از جایی کلی از خاطره ها می گن و این حرفا ... ولی بگذریم ... هان؟

 

     * آورده اند عمر بن معدی کرب که خود را از دلاوران عرب می دانست روزی بر فراز منبر مدعی شد که در جنگ با یزید بن مفرغ با یک ضربت سر از بدن او جدا کردم، یکی از مخاطبین خطاب به او گفت: مگر نمی بینی یزید بن مفرغ پای منبر توست این چه دروغی است که می گویی، عمر که دید قافیه را باخته از رو نرفت و به آن مرد گفت: مگر یزید بن مفرغ خود زبان ندارد؟ مگر تو وکیل او هستی؟ اگر من خلاف می گویم خود او پاسخ خواهد داد.

هزار و یک حکایت

نکته: عموماً انسانهای بلند پرواز و دارای کیش شخصیت ادعاهایی دارند که دروغ و خلاف واقع بودن آنها برای بسیاری روشن و واضح است متأسفانه عرصه تبلیغات انتخاباتی یکی از همین عرصه ها است که هوشمندی و دقت نظر مردم،‏ ملاک سنجش میزان صداقت و توانایی افراد خواهد بود.

 

     *حضرت والا برگشت گفت:

ادب مرد به ز دولت اوست!!!! ،

الآن که فکرشو میکنم در جوابش باید می گفتند: به عمل کار برآید به سخن دانی. وای حرفای بودار  (سیاست بازی!) میزنی؟!! یعنی میخوای بگی این رنگ سبز که پس زمینه وبلاگته معنی خاصی نداره؟ یعنی میخوای بگی رنگ سبز برا بعضیا معانی دیگه ای داره؟ یعنی میخوای بگی سیدی رو میشناسی که همیشه شال سبز می انداخت ولی بعد از این جریانات شال سبزش رو در آورد!! تا کی باز این شال سبز رو ببینیم گردنش.

امروز که نماز جمعه رفتیم با بر و بچس و با صحبت های رهبر فرزانه انقلاب (حفظه الله) خیلی آروم شدم و مطمئنم خیلی ها هم آروم شدند.  

از انتخابات و این بازیا بیایم بیرون که شدیداً این چند وقته رو اعصابمون راه رفتند و می روند ... فشار زیادی بهم اومد (شنیدم بعضیا جنبه نداشتند و بیماری قلبیشون عود‏ ـ اود ـ کرده!!).

نتیجه اخلاقی اینکه مهدی جان بیا ... کما اینکه خود می دانیم ؛ ما در غیبت کبری ماندیم و تو منتظر ما هستی. برایمان دعا کن تا کمتر تو را خون دل دهیم ... ما هم همانند رهبرمان اگر لایق باشیم جانی ضعیف و آبرویی که آن هم به حب و لطف شماست داریم، درست است که دل و جرأت فدا کردنش را تا کنون نداشته ایم ولی ... بگذریم (مثل همیشه ... تمام حرف ها را نمی توان گفت! ، که نگفتنش زیباترش خواهند کرد ... باشد برای تو و فقط تو ای مهربان!)

**

دل خوش از آنیم که حج می رویم

غافل از آنیم که کج می رویم

*

کعبه به دیدار خدا می رویم

او که همین جاست کجا می رویم

*

حج خدا جز به دل پاک نیست

شستن غم از دل نمناک نیست

***

اللهم الجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد

و من الله التوفیق

یا علی مددی



نویسنده » حق جو » ساعت 7:30 عصر روز جمعه 88 خرداد 29

هو الجمیل

باذن الله و اذن رسوله و اذن مولانا امیرالمؤمنین

اعوذ بالله من نفسی

 

طائف:

پیامبر(ص) برای تبلیغ دین مبین اسلام سنگ ها خوردند، خون از لبانشان جاری شد ...

و به گمانم زینب(س) نبود ...!

جنگ احد:

مال پرستان و شیفتان دنیای فانی فرمان رسول الله را فراموش کردند و جنگ برگشت، از پشت دشمن حمله کرد، همو که بعد ها اظهار به دین اسلام کرد و شد فرمانده کشور گشایی هایی اولی و دومی ... و علی(ع) بیش از 70 زخم برداشت در دفاع از مولای خویش ...

و فاطمه(س) هم بود ...!

مدینه؛ در بستر بیماری! (شهادت):

پیامبر(ص) فرمود: لعن الله من تخلف عن جیش اسامه، چون اسامه که جوانی 23 یا 24 ساله بود فرمانده لشکری را داشتند که پیامنبر دستور داده بودند تشکیل شود .. مگر می رفتند آنان که باید می رفتند! یکی از دلایل تشکیل این سپاه خارج نمودن مزاحمان تشکیل حکومت علی(ع) بود ...

و فاطمه(س) بود و زینب (س) هم بود ...!

مدینه؛ در آستانه رحلت! (شهادت):

پیامبر فرمود: اکنون که به لشکر نمی پیوندید لا اقل کاغذ و مرکبی فراهم کنید که بگویم برایتان تا بعد از من دچار اختلاف نشوید؛

ملعون گفت: ... (بماند چه گفت!!) حسبنا کتاب الله ...

و فاطمه(س) بود و زینب(س) هم بود ... !

مدینه، بعد از رحلت! (شهادت) پیامبر رحمت(ص)، جلوس درب خانه امیرالمؤمنین(ع):

دربهای قیمی چ.بی بودند و با میخهای بزرگی محکم میشدند، آنها می توانستند درب را باز کنند ولی برای ایجاد رعب و وحشت آن را سوزاندند، همانگونه که مستحضرید، چوب اگر بسوزد جمع میشود، و طبیعتاً میخهای روی چوب برجسته میشود در اثر این سوختگی؛ و ...

و زینب (س) هم بود ...!

مدینه، کوچه بنی هاشم:

دستهای امیرالمؤمنین(ع) را بسته اند و فاطمه(س) در پی مولایش و قلاف شمشیر ...

و زینب (س) هم بود ...!

مدینه، در تاریکی شب:

به وصیت مادر شبانه و مخفیانه باید او را به خاک می سپاردند؛ و گریه های امیرالمؤمنین(ع) از دیدن ...

و زینب (س) هم بود ...!

کوفه، خانه امیرالمؤمنین(ع):

سر پدر خونی و بسته در آستانه شهادت،

و زینب (س) هم بود ...!

مدینه، منزل امام حسن(ع):

تشت خونی،‏ خون جگر پاره جگر رسول اکرم(ص)، ظاهراً بر اثر سم اینگونه شده بود ولی به گمانم بر اثر زخم زبانها اینگونه تکه تکه شده بودند،

و زینب (س) هم بود ...!

کربلا ...

و زینب (س) هم بود ...!

شام ...

و زینب (س) هم بود ...!

کاخ یزید ...

و زینب (س) هم بود ...!

______________

اضافات:

قصد روزه خونی نداشتم،‏ که کار هر خر نیست خرمن کوفتن!!!، چیزی بود که تو ذهنم گذشت تو راه برگشت به خونه یکی از همین شبا ...!

***

اللهم الجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد

و من الله التوفیق

یا علی مددی



نویسنده » حق جو » ساعت 9:49 صبح روز سه شنبه 87 اسفند 6

هو الجمیل

باذن الله و اذن رسوله و اذن مولانا امیرالمؤمنین

و اعوذ بالله من نفسی

 

* از حسین ابن علی ابن ابی طالب(ع) به بنی هاشم؛

اما بعد، هر کدام به من پیوندید شهید و هر کدام به جا مانید به پیروزی و سلامت  نرسید.

والسلام.

 

* در جواب جنیانی که دست بیعت دادند و رخصت کشتار اهل کفر را خواستند فرمود:

به خدا ما خود به کشتن آنان تواناتر از شماییم ولی باید هر کسی با بینه هلاک شود و با بینه هدایت شود.

 

* قسمتی از نامه کوفیان برای حسین ابن علی ابن ابی طالب (ع):

اما بعد ... بستانها سبز است و میوه ها رسیده اگر خواهی بفرما، همانا بر لشکر آماده ای وارد می شوی.

العجل العجل والسلام علیک.

 

نفس المهموم - آشیخ عباس قمی(رض)

 

واجعل النور فی بصری، والبصیرة فی دینی، والیقین فی قلبی، والاخلاص فی عملی، والسلامة فی نفسی، والسعة فی رزقی، والشکر لک ابدا ما ابقیتنی
 (در تعقیبات نماز صبح)

و من الله التوفیق

یا علی مددی



نویسنده » حق جو » ساعت 8:35 عصر روز یکشنبه 87 بهمن 13

هو الجمیل

باذن الله و اذن رسوله و اذن مولانا امیرالمؤمنین

و اعوذ بالله من نفسی

 

تمام تلاش خودم را انجام میدهم تا تُند ننویسم ... قول میدم تمام تلاشم را به کار بندم؛

و اما بعد ...

از عاشورا نمیتوان نوشت ... یعنی من نمیتوانم بنویسم ... دلیلش هم بماند... !!

 رویای رنگین شبهای من             ای عشق شیرین دنیای من

حسیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن(ع)

میخواهم از مظلومیت عده ای بگویم که پناهی ندارند! مظلومند ... به کسی نگویید به گمانم آنها هم به همان جرمی کشته میشوند و ظلم می بینند که بنی هاشم در کرب و بلا کشته شدند و ظلم کشیدند!! گفته بودم تمام تلاشم را خواهم کرد که تُند ننویسم ... 

به گمانم دست برادرانمان!!!!!! بسته هست ... یا نه بگذارید خوب ببینیم ... به گمانم آنها حرمت نان و نمک را نگه داشته اند. بلی اگر شما هم سر سفره کسی بنشینید و نمک بخورید، نمکدان را نخواهید شکست!!! .. چه این سفره سفره رژیم اسرائیل و نان خورانش(آمریکا!) باشد البته باید فاکتور بگیریم از دورانی که صاحبان سقیفه با رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) چه کردند و نمک خوردد و نمک دان را شکستند! باید بگذریم که کوفه با امیرالمؤمنین(علیه السلام) چه کردند! همو که پیامبر در حقش نه بهتر بگویم خدا در حقش میگوید نفس رسول خدا است یعنی خود رسول خدا است ... البته باید بگذریم که مدینه با دخت گرامی رسول الله (سلام الله علیها) چه کردند ! ببینید نباید اشتباه کنید؛ این کارها به عمد نیست آنها یادشان رفت که رسول خدا فرمود من مزد رسالتی از شما نمیخواهم مگر احترام اهل بیتم ... آری یادشان رفت!!!!! ... البته باید گذشت از جور و نمک شکنی هایی که با کریم اهل بیت (علیه السلام) کردند و دیگر از کرب و بلا نگویم بهتر است!!! از نامه هایی که تپه تپه شدند برای حمایت ابن الحیدر (علیه السلام) و ... میترسم دهانم باز شود و عهد خودم را که در ابتدای این نوشته گفتم زیر پا بگذارم.  

بله عربهایی (بهتر بگویم: سران عربهایی) که منافع خود و  ... را به اسلام ترجیح میدهند. خوب بالاخره وارثین اولی ها و دومی ها و سومی ها و چهارمی ها و خامساً ها هستند. وقتی کتابها نوشته میشود در ثنای ابن الخبیثه‏ها دیگر چه انتظار باید داشت؟!!!!!

از دول اروپایی هم که اصلا نمیشود انتظار حمایت داشت ... کجاست منشور سازمان ملل؟ کجاست حقوق بشر؟! کجاست دموکراسی؟! کجاست انسانیت؟! کجاست یونیسف؟! کجاست سازمان ملل؟! به گمانم زرشک نخورده ایم ... به خودم میگویم محمد جان باید زرشک خوردن را تجربه کنی؟ کشک هم شاید جواب بدهد؟

سازمان ملل یا سازمان ایالات متحده آمریکا؟ 

دیگه باید با تمام وجودمون این دعا را بتونیم بگیم که:

اللهم الرزقنا شهادت فی سبیلک

اللهم عجل لولیک الفرج

و من الله التوفیق

یا علی مددی



نویسنده » حق جو » ساعت 11:41 صبح روز جمعه 87 دی 20

<      1   2   3   4      >
 
لیست کل یادداشت های وبلاگ