هو الجمیل
شما مسلمانان نه هرگز در کار دین سستی کنید و نه اندوهناک شوید زیرا شما فاتح و پیروزمندترین مردم و بلند مرتبهترین ملل دنیا هستید اگر در ایمان ثابت قدم باشید * اگر به شما آسیبی رسید به دشمنان شما نیز شکست و آسیب سخت رسید چنانکه آنان مقاومت کردند شما نیز باید مقاومت کنید . این روزگار را باختلاف میان خلایق میگردانیم که مقام اهل ایمان به امتحان معلوم شود تا از شما مومنان هر که ثابت در دین است گواه دیگران کند و خداوند ستمکاران را دوست ندارد
( آل عمران - ۱۳۹ و ۱۴۰)
خدایا به تو پناه میبرم که ظاهر من دربرابر دیدهها نیکو ، و درونم در آنچه که از تو پنهان میدارم زشت باشد ، و بخواهم با اعمال و رفتاری که تو از آن آگاهی ،توجه مردم را به خود جلب نمایم و چهره ظاهرم را زیبا نشان داده با اعمال نادرستی که درونم را زشت کرده به سوی تو آیم ، تا به بندگان نزدیک و از خشنودی تو دور گردم
(حکمت ۲۷۶ - نهج البلاغه)
اللهم ان اسئلک باسمک یا عاصم ،یا قائم ،یا دائم ،یا راحم ، یا سالم ،یا حاکم ،یا عالم ،یا قاسم ،یا قابض ،یا باسط
(دعای جوشن کبیر - فراز ۲۹)
*
نگاه ، دل ، اراده
چشم دریچهای به دنیای قلب است.
«دیدن» و «نظر» خواستن دل را در پی دارد (هر آنچه دیده بیند دل کند یاد)
با این حساب باید به آنچه در «چشم انداز» ما قرار میگیرد حساس باشیم ، دیدنیها چه خوب و چه بد ، گرایش ما را به سوی خود «جذب» میکند و ما اغلب ، مجذوب چیزی میشویم که میبینیم.
اگر به افق دور دست بنگریم ،«وسعت دید» پیدا میکنیم و اگر فقط به جلوی پای خود نگاه کنیم ،«نقد اندیش» و «حاضر گرا» و «تنگ نظر» میشویم.
آنچه به صورت تصویر ،فیلم ،مناظره ،خط ، تابلو ،چهره و ... در برابر دید ما قرار میگیرد ،به درون و روح و فکر ما نفوذ میکند.
درست است که میتوان از کتاب تاریخ، با زندگی گذشتگان آشنا شد و از سرانجام آنان «عبرت» گرفت ُ ولی چرا در قرآن کریم آن همه تأکید است که :بروید ،بگردید،ببینید،و عبرت بگیرید؟! چون در «دیدن» اثری است که در خواندن و شنیدن نیست.
«نگاه حرام» چرا آن همه نکوهیده است، چون دل را هم به دنبال حرام میکشد.
نگاه به چهره علم،نگاه به خانه عالم، نگاه به کعبه ،نگاه به صفحه قرآن چرا عبادت است و ثواب دارد؟ چون این نگاه ،جلوههایی از معنویت و پاکی و حق را به درون انسان منتقل میکند.
عارفان مراقب چشم و نگاه خویشند، به حرام نمینگرند،تا تاریکی و سیاهی از روزنه «نگاه ناپاک» به «خانه دل» نفوذ نکند.
وقتی دل از راه چشم تغذیه میشود ،چرا «غذای حرام» به آن بدهیم؟
زنی زیبا از گذرگاهی عبور کرد. حضرت علی(ع) و جمعی هم نشسته بودند. یکی از حاظران با چشم و نگاه آن زن را تعقیب کرد. حضرت او را نکوهش کرد و فرمود :
همین گونه نگاههاست که شهوت جنسی را بر میانگیزد... «نهج البلاغه ، فیض الاسلام ، حکمت ۴۱۲»
برای طهارت درون ،دیده را پاک نگاه داریم و بر این پنجره دیدبانی کنیم.
هر کس نقطه یا نقاط ضعفی دارد. نقطه ضعف برخی هم «شهوت» و «مسائل جنسی» است.
آنکه نتواند این غریزه را تحت کنترل خویش در آورد ، گاهی آبروی یک عمر را در یک لحظه و با یک نگاه میبازد.
بسیارند افراد ضعیف النفسی که چون ارادهی قوی ندارند مغلوب «شهوت» میشوند و معصیتهایی از «نگاه حرام» و «چشم چرانی» گرفته تا ارتباطهای نا مشروع و فسق و فجور و ... را مرتکب میشوندو البته که بعد از آن هم به خواطر رسوایی پشیمان میشوند.
ولی ... مگر آبروی ریخته قابل جمع کردن است؟
کشتن نفس و سرکوب غرایز ، اسلامی و شرعی نیست ولی مهار آن هم شدنی است، هم مطلوی دین. این همان است که با «عفاف» از آن یاد میشود و تقویت نیروی تقوا مهاری است بر سرکشی نفس و لجامی است بر طغیان غرایز.
حتی روزه گرفتن ، طغیان و فوران نیروی شهوت را کاهش میدهد. و از پرخوری و شکمبارگی نیر، جز شدت و صولت «قوه شهویه» برنیاید.
اگر نیروی جنسی در اختیار و مهار انسان نباشد، همچون مرکبی چموش و حیوانی لجام گسیخته، سوار را بر زمین میزند و اگر این غریزه تعدیل شده و در مسیر صحیح و طبیعی به کار گرفته نشود، مزرعه عمر انسان چراگاه شیاطین پیدا و پنهان میشود.
گاهی نگاه اولین گام یک «راه اشتباه» است .
کسی که نگاه هایش را تحت اختیار نداشته باشد، در سراشیبی غیر قابل کنترل قرار میگیرد.
اگر در احادیث نگاه را تیری از تیرهای ابلیس شمردهاند (امام صادق(ع) - وسائل الشیعه - ج ۱۴) از این رهگذر است.
اسیران نگاه ، فراوانند.
آنکه نتواند حریف پلک های خویش شود و آن را بر روی حرام و ناروا ببندد، چگونه ادعای اراده و خود ساختگی دارد؟!
شیطان پیوسته دلهای جوانان را هدف تیر نگاه قرار میدهد . آنچه این تیرها را میشکند «عفاف» است و آنچه سپر در برابر هجوم شهوت است، «تقوا» است.
وقتی پای اراده به سنگ حادثه میخورد.
وقتی جوانی بر دامن ندامت میافتد،
وقتی چشم دل از دیدن چهار قدم آن طرفتر از «حالا» و چهار وجب بالاتر از «زمین» کور میشود،
اینجاست که از «توبه»
کارهای بسیاری بر میآید کارهایی معجزه آسا!
شبها و سحرهای رمضان یک فرصت است ،فرصتی برای خالص شدن ، خوب شدن، گذشته را جبران کردن، برای آینده پاک زیستن و خدایی بودن و سواری شیطان ندادن و برای مطیع شیطان نشدن و برنامه ریزی کردن.
بی شک اگر غفلت کنیم گوهری نفیس به نام روح و خرد زیر دست و پای خشن نفس اماره تباه و خراب میشود.
دعای عاقبت بخیری دعای بزرگ و عمیقی است . در انسان هر تحولی امکان پذیر است. از این رو انسان در سایه انتخاب از «هیچ» به «همه» میرسد یا از همه چیز به هیچ! ....
بدون دخل و تصرف از کتاب :
نگاه تا نگاه (جواد محدثی)
**
امیدوارم همه بندگان خدا (تو تشهد نماز میخونیم : «اشهد ان محمداً عبده و رسوله» یعنی پیامیر(ص) اول عبد شد بعد تونست و لیاقت پیدا کرد و شد رسول الله و من و امسال من هم مشکلمون اینه که نمیتونیم یا راهش رو بلد نیستیم عبد بشیم و بندگی کنیم که اگه بشیم بعدش ...) انتخابی کنند که از هیچ به همه چیز برسند و قطعا خداوند کمک میکنه که موانع از سر راه اونها برداشته بشه موانعی که شاید به کهنگی چند قرن باشه و به عمق معرفت النفس که هرکس معرفت النفس پیدا کرد میتونه به معرفت الله هم برسه ... مثل همونایی که تو سن ۲۲ ، ۲۳ سالگی فرماندهی یه لشکر رو بهشون میسپوردند و امثال شهید آقا سید مجتبی هاشمی و موحد دانش و بروجردیها زیادن ... انتخاب دقیق رو اونا کردن که ... پندار ما این است که ما ماندهایم و شهدا رفتهاند ، اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده است و شهدا ماندهاند ... پندار ما این هست که زمانه ما رو رسونده به جایی که کسر شأنمون میاد اسم کوچمونو بزاریم شهید ... ، به قول حاج مرتضی «تموم شد بابا،دیگه کی میاد بگه شهید و شهادت و شهد و از این حرفا» (آقا مرتضی بچه شهید هست) اسم قشنگ تر از شهید ... مگه نیست مثلا کوچه الف ، کوچه ب ، کوچه ج ،کوچه ای که حتی معادل انگلیسی هم براش نتونستن پیدا کنن و معادل انگلیسیش رو گذاشتن G ؛کوچه ... کوچه آناهیتا ... رز بنفش ... کوچه سفارت انگلیس ... کوچه سفارت آلمان ... حیف مصلحت حکم نمیکنه وگرنه کوچه سفارت اسرائیل و آمریکا رو هم میگفتن ... مصلحت ... ؛ همون چیزی که امیرالمؤمنین نداشت یعنی حقیقت محض بود. در برابرش خلفای قاصب که همه حکومتشون و زندگیشون مصلحت بود.
*
میتوان خوب بود
ابتدای آتش فساد ،یک جرقه است
این جرقه رفته رفته شعله میشود
زین سبب،
باید از بروز این جرقه بیم داشت
ورنه شعله ساقههای خشک را میکشد به کام خویش
می دهد به دست باد
میرود هر آنچه بود،
هرگز اینچنین مباد،
هرگز این چنین مباد!
میتوان ،
باز در کمین صبح روشنی نشست
میشود ستاره وار
روشنای شب شد و رهی به خانوادهها گشود
میشود هنوز هم
شام تیره گناه را
با دو دست توبه و نیایشی شکست
میتوان،
ظلمت گناه را ز چهره حیات خویشتن زدود
میتوان ،
خوب بود و خوب بود
**
خوب اصلا دستم نمیرفت که بنویسم تا اینکه دیشب یه اتفاق یا یه جورایی کد رسید بهم از جانب حضرت دوست ... ییهو فکر نکنید که به من هم الهام میشه ها ... نه ... ولی گفتم چی بنویسم با خودم کلنجار و از این مسائل تا رسیدم به یه متن قدیمی ... و در ادامه نوشته : http://121maede.parsiblog.com/-199312.htm امیدوارم مفید باشه ... برا من که بوده!! ... التماس دعای فراوون تو این شبا ... خیلی خیلی اوضام بی ریخته ...
***
و من الله التوفیق
یا علی مددی